سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابراهــــــیم معـــــنوی

دیگر وقتی سپیده را می بینم به یاد استاد خال می افتم!

داستان از انجا شروع شد که خیلی وقت بود سینما نرفته بودم تا سرانجام این اتفاق افتاد.قبل از اینکه به فیلم بپردازم به کسانی که فیلم را نگاه کردن می پردازم .تماشاچیان کتاب قانون سه دسته بودند گروه اول از این رویداد واقعی چیزی که به یادشان ماندسالن بزرگ تاریک و پرده سفید بزرگ بود که کم بودند.گروه دوم که کم هم نیستند پفک و چی توز و خندهای طاهری  را،واما گروه سوم که بحث ما روی این گروه ست.کتاب قانون چه می گفت:شاید کمی شبیه  الی فرهادی بود ولی خالی از کلیشه های ایرانی نبود همان بیان معضلات اجتماعی بود  که    در باره دروغ و چرای ان می گفت .کتاب قانون می توانست بر عکس باشد  چیزی  که نزدیک بود در فیلم اتفاق بیافتد امنه از امنه بودن پشیمان شود .چرا،ایا همین رفتارها باعث شده که الان خیلی ها در ایران از ژولیت خوششان می ایید نه امنه بودند.تازه اگر کسی هم بخواهد امنه باشد چه تضمینی وجود دارد که رفتار ما با او و خودمان او را از امنه بودند پشیمان نکند.چرا در لبنان دو روی کمتر است در حالی که کشور هیجده فرقه ای با بیشترین رسانه های خاورمیانه !نفاق ،تظاهر ، دروغ کمتر است با حجاب واقعا حجاب دارد.بی حجاب هم مرام و مسلک خود را دارد ولی در ایران چی _نکته دیگر در فیلم ژولیت هم مرد هم زن در دو حالت  در دو کشور وجود دارد ..................................راستی کتاب قانون ما با انها یکی ست ولی عمل به ان چه؟    


ت 10:25