سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابراهــــــیم معـــــنوی

عمار

عمار , ولایت ,     نظر

یادداشت/

عمار که بود؟

عمار منفعل نبود و سخن حق را بیان می کرد و از عواقب آن واهمه ای نداشت.و شکنجه ها را با جان و دل و صرفا برای دفاع از حقیقت تحمل می کرد.

طاهره ناطقی - گروه اندیشه؛ ابویقظان عماربن یاسر عسنی در حدود 57سال قبل از هجرت پیامبر(ص)درقبیله بنی مخزومبه دنیا آمد.

پدرش یاسر و مادرش سمیه از مسلمانان پیشگام و از اولین شهیدان اسلام بودند.

عمار در حدود 48 سالگی در نخستین سالهای بعثت پیامبر اکرم(ص)و به هنگام اقامت پیامبر در خانه ارقم اسلام آورد ودر این راه تمام آزارها و شکنجه ها را به جان خرید.

چون از مهاجرین یمنی بود و در مکه پایگاه اجتماعی نداشت از مستضعفان به شمار می آمد . مشرکان بت پرست مکی مستضعفان ساکن مکه مثل عمار  بلال و صهیب را به دلیل مسلمان شدنشان شکنجه می کردند.عمار در زیر شکنجه ها ناچار شد برای حفظ جان خویش سخن کفر آمیزی را که مشرکان می خواستند بگویدولی قلبش مالامال از ایمان و عشق به خدا بود.

وی هرچند در رویارویی با پیامبر از این کار خود شرمنده بود و لی آیه قرآن نازل شد و رفتار تقیه آمیز اورا ستودو بر ایمان قلبی او گواهی داد :الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان (آیه106 سوره نحل)

در اثر شکنجه ها به همراه گروهی از مسلمانان به حبشه هجرت کرد واندکی بعد پس از آرامش نسبی مکه به این شهر برگشت وآنگاه به مدینه هجرت نمود.

عمار در ساخت مسجدالنبی حضور فعال داشت وو قتی با توهین عثمان مواجه شد پیامبر خدا در شان او فرمود :انک من اهل الجنه تقتلک الفئه الباغیه تو از اهل بهشت هستی . ستم پیشگان تو را خواهند کشت.

در جنگ خندق در حفر خندق پیرامون مدینه برای جلو گیری از نفوذ دشمن از فعالترین نیروهای مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر قرار گرفت.

در جنگهای بدر و  احد و نیز بیعت رضوان همراه رسول خدا حضور یافت و در همه این نبردها از پیشگامان لشگر اسلام بود.

عمار همچون سلمان از محرمان اسرار امیر المومنین و فاطمه زهرا (س)بود.

در جریان سقیفه از مخالفان و معترضان به این جریان بود و در مواقع مختلف از امام (ع) دفاع کرد.علی (ع)به گونه ای کم نظیر او را ستود و در باره او فرمود :خدا عمار را رحمت کند کجا همانند او یافت می شود به خدای کعبه او دارای صداقت است.

با رحلت رسول خدا و انحراف حرکت جامعه مسلمانان از صراط مستقیم ولایت  عمار با شناخت روشن و روشنگر خود لحظه ای در راهی که پیش رو داشت تردید نکرد و بدون توجه به وسوسه های موقعیت اجتماعی و منافع اقتصادی و ... از بیعت با خلیفه اول امتناع کرد.

با صراحت تمام و در مقاطع مختلف از حقانیت امام علی(ع)سخن گفت.

 با چند تن از اصحاب پیامبر (ص)همچون سلمان فارسی  ابوذر غفاری  مقدادبن اسود  ابو ایوب انصاری  خزیمه بن ثابت  عثمان بن حنیف  سهل بن حنیف  به مسجد آمدند و در دفاع از حق علی (ع)که حق حکومت بود در حضور مسلمین به بیان سخنرانی پرداختند.سخنان عمار در آن جمع چنین بود :

"ای گروه قریش و ای مسلمانان  اگر ندانسته اید بدانید که اهل بیت پیامبر شما شایسته ترین میراث بران و مقاوم ترین افراد در امر دین و ایمن ترین مومنینند که نگهبان ملت و خیر خواه امت اویند. پیش از آنکه دوستی شما نسبت به خاندان او متزلزل شودو دینتان ضعیف گردد و واقعیت شما آشکار گردد و سیل فتنه به شما روی آورد حق را به اهلش بر گردانید.پیش از آنکه در میان شما اختلاف پدید آید و دشمن در شما طمع ورزیده و دین شما را ضایع گرداند.

می دانید که بنی هاشم از شما شایسته تر و علی (ع)طبق پیمانی که خدا و رسولش با شما بسته اند ولی شماست.امتیازات آشکار علی (ع)را می دانید. پیامبر در های خصوصی خانه های شما را از طرف مسجد بست  مگر در خانه علی(ع)را. و فاطمه دختر ارجمندش را به همسری به او داد و در باره او فرمود : من شهر علم و حکمتم و علی در آن است . هر کس خواستار دانش باشد باید از در آن وارد شود.شما در مشکلات دینی نا چارید به او مراجعه کنید ولی او از شما بی نیاز است.

سوابق نیکویش را می دانید ولی هیچ یک از این سوابق درخشان در شما نیست.پس چه شده است که از او دست کشیده اید و حقش را ربوده اید؟ بدانید که کیفر ستمکاران بد است. به دوران جاهلیت باز نگردید که زیان می بینید.

عمار ضمن  حمایت از علی (ع) از شیوه های فاطمه زهرا (س) در دفاع از ولایت پشتیبانی می کرد. به این علت سختیها و دشمنیهای سران ستم را به خاطر خشنودی فاطمه زهرا(س)پذیرا شد و تا زمانی که آن حضرت زنده بود تن به بیعت نداد و تنها به خاطر حفظ وحدت مسلمین آن هم پس از شهادت فاطمه (س)راضی به بیعت شد.

در جریان شهادت حضرت زهرا (س) یکی از معدود افرادی بود که طبق وصیت آن بانوی گرامی در تشییع پیکر مطهرش شرکت کرد.

عمار از افراد گروه "شرطه الخمیس "بود که برای فداکاری در راه دین و حمایت از رهبری امام و اطاعت از همه فرمانهای او پیمان جان با آن حضرت بستند.

او همانگونه که در طول حیات پیامبر مومنی جان بر کف و مدافع اسلام بود در دوران امامت علی(ع)نیز شیعه ای مخلص و استوار بود ودر رکاب وی با متجاوزان و پیمان شکنان جنگید.

در جنگ یمامه که جنگ مسلمانان با مرتدان بود در لحظات دشوار در گیری شجاعانه با دشمن می جنگید و در حالیکه زخمی شده بود و گوشش آسیب دیده وآویزان بود با دیدن روحیه ضعیف مسلمانان  بر تخته سنگی بالا رفت و رزمندگان اسلام را به مقاومت و پایداری دعوت کرد و با معرفی خود به سپاه اسلام فریاد کشید "آیا از بهشت فرار میکنید ؟" نیروهای ضعیف شده با دیدن عمار و رشادتهای او با همان حال جراحت و خونریزی نیرو و توان گرفتند و دوباره پیرامون او گرد آمدند. با بسیج نیروها وآرایش رزمی

دلاوران تهاجم دشمن را دفع کردند و با رشادت و مقاومت خود سبب پیروزی سپاه اسلام در این جنگ شدند.

عمار در زمان خلیفه دوم  مدتی عهده دار امارت و ولایت کوفه بود ودر زمان مسئولیتش در این شهر همجنان روحیه تواضع و اخلاص و ساده زیستی را حفظ کرد و کوشید تا از عدل و حق فاصله نگیرد.

در سنگر نهی از منکر تلاشی چشمگیر داشت ودر دوره خلیفه سوم  به سوئ استفاده های وابستگان خلیفه از بیت المال انتقاد و اعتراض می کرد و به خاطر همین رفتارش مورد خشم دولتمردان  قرار گرفت.وقتی عثمان با سخنان منطقی عمار و انتقاد صریح او از چپاول ثروت مسلمانان از ناحیه حکومت مواجه شد وی را به شدت مورد ضرب و جرح قرار داد و لگدهای او بر شکم عمار باعث شد عمار به بیماری فتق مبتلا شود.

 چون به خاطر عمل به وظیفه اسلامی زبان به انتقاد گشوده بود ناراحتی های این راه را به جان خرید و پس از آزارهایی که در این راه متحمل شد گفت " در هر حال خدا را سپاس گزارم .اولین بار نیست که در راه خدا شکنجه می شوم."

پس از قتل عثمان از دعوت کنندگان مردم به بیعت با علی(ع)بود و خود از نخستین بیعت کنندگان با امام بود.

در جنگ جمل برای اتمام حجت به موعظه و ارشاد روی آورد و خطاب به جملیان گفت :

" ای مردم شما در باره پیامبر به انصاف رفتار نکرده اید زیرا زنان خود را در خانه ها محفوظ نگه داشته اید و همسر پیامبر را از منزل بیرون آورده و در صحنه کارزار در برابر شمشیرها و تیر و نیزه ها قرار داده اید."

هنگامی که به میدان نبرد صفین گام نهاد این سخنان را گفت:

"بندگان خدا به نبرد قومی برخیزید که انتقام خون کسی را میخواهندکه به خودش ستم کرد و بر خلاف کتاب خدا حکم نمود و او را گروه صالح /منکر تجاوز و آمر به معروف کشتند.ولی گروهی که دنیای آنان در قتل او به خطر افتاد زبان به اعتراض گشودند و گفتند که چرا او را کشتند؟ در پاسخ گفتیم به سبب کارهای بدش کشته شد .گفتند او کار خلافی انجام نداد.

آری از نظر آنان عثمان کار خلافی انجام نداد. دینارها در اختیار آنها نهاد و خوردند و چریدند. آنان خواهان خون او نیستند بلکه لذت دنیا را چشیده اند وآن را دوست دارند و می دانند  که اگر در چنگال ما گرفتار شوند از آن خوردنیها و چریدنیها باز خواهند ماند."

عمار مدافع بیت المال بود . نسبت به اسلام صداقت و تعهد داشت.

منفعل نبود و سخن حق را بیان می کرد و از عواقب آن واهمه ای نداشت.و شکنجه ها را با جان و دل و صرفا برای دفاع از حقیقت تحمل می کرد.

بصیرت و بینش روشن نسبت به فضای موجود در جامعه داشت . در عرصه های مختلف به موقع حاضر می شد.

هوشیاری سرشار نسبت به شیوه های حمایت از نبوت و ولایت  از خود نشان میداد.

از اسلام ناب محمدی شناخت صریح و دقیق داشت ورفتار آگاهانه واندیشمندانه ای در برخورد با حوادث گوناگون روزگارش اعمال می کرد.

ساده زیست بود و دغدغه موقعیت اقتصادی و مرتبه اجتماعی نداشت و همه هم و غمش زنده نگه داشتن جریان ولایت بود.

به مولا و مقتدایش وفاداری کامل و جامع داشت و برای جلوگیری از تشتت جامعه مسلمانان همگان را به اطاعت محض از مقام ولایت فرا می خواند و خود مطیع محض ولایت و مدافع سر سخت آن بود.

مجسمه ولایتمداری بود  وهمه چیز را در راه آن قربانی می کردواز بذل جان در این راه ابایی نداشت .

چراغ هدایتش نبوت و خط پیامبرو امتداد آن یعنی ولایت بود.

نصایح پیامبر اکرم (ص)در باب پشتیبانی از مقام ولایت  را هر جا لازم بود یادآوری میکرد و مسلمانان را از عواقب نا فرمانی و تنها گذاردن  مولا بیم میداد.

خستگی ناپذیر بود و آزار های زبانی و عملی دشمنان ولایت او را از پی گیری راه درستی که در پیش گرفته بود منصرف نکرد

و سر انجام شهادت را در94 سالگی در جنگ صفین در آغوش گرفت و پایان خوشی بر سالها ی آمیخته با رنج و دردش ثبت نمود.منبع شبکه خبر دانشجو