روشهای فریبرسانهای
روشهای فریبرسانهای
نویسنده: مایکل پارنتی
البته مشکلاتی نیز وجود دارد. اما تحریف رسانهای صرفاً نتیجه اشتباه و مشکلات روزمرّه نیست. درست است که مطبوعات باید اخبار را گزینش کنند، اما چه اصلی در این گزینش دخیل است؟ جهتگیری رسانهای به صورت اتفاقی نمیتواند باشد، بلکه همواره در یک جهت است و آن حمایت از مدیران در برابر کارگران، شرکتها در برابر منتقدان آنها، ثروتمندان سفید پوست در برابر فقرا، کاغذبازی در برابر معترضان به آن، انحصار دوحزبی در برابر احزاب چپگرای ثالث، خصوصیسازی و اصلاحات بازار آزاد در برابر توسعه بخش دولتی، تسلط آمریکا برجهان سوم در برابر تغییرات اجتماعی یا انقلابی، سیاست امنیت ملی در برابر منتقدان این سیاست و روزنامهنگاران محافظه کار همچون راش لینباف و جرج ویل در برابر روزنامهنگاران ترقی خواه و مردمی همچون جیمهای تاور و رالف نادر میباشد.
گرایش ذاتی جریان رسانهای، دقیقاً بازتابندة ایدئولوژی غالب است و به ندرت به سمت حوزه هایی که باعث نارضایتی سران قدرت سیاسی و اقتصادی، از جمله کسانی که صاحب رسانهها یا تبلیغات مربوط به آن هستند، منحرف میشود. حاصل چنین روندی کلیات ناقصی از شیوههایی است که این گرایشات دستهبندی و عرضه می کند.
حذف و پنهان کاری
فریبکاری اغلب در بخشهای ذکر نشده خبر پنهان است. رایجترین شکل تحریف رسانهای حذف کردن است. گاهی حذف نه تنها شامل جزییات مهم خبر، بلکه شامل کل آن و حتا خبرهایی که دارای اهمیت فراوان هستند، میشود. همانگونه که ذکر شد، گزارشهایی که ممکن است انعکاس دهنده نکات منفی موجود در قدرتها باشند، هرگز منتشر نمیشوند. از این روست که مسموم شدن چند نفر توسط یک شخص طغیانگر به عنوان خبری مهم تلقی میشود، اما داستان غمانگیزتر مسمومیت هزاران کارگر یک کارخانه به خاطر حفظ منافع کارخانه داران بزرگ (که خود صاحب رسانهای مهم هستند یا به آن آگهی میدهند) به رغم تلاش فراوان گروههای محافظ ایمنی کارگران برای علنی کردن موضوع، چندین دهه مخفی میماند.
ما دربارة سرکوبگری سیاسی که از سوی دولتهای چپگرایی چون کوبا ( با وجود این که گزارش اخیر وزارت خارجه تنها به وجود شش زندانی سیاسی در کوبا اشاره کرده است) اعمال میشود بسیار شنیدهایم، اما تقریباً هیچ چیزی در بارة اعمال وحشیانه و کشتار جمعی که از سوی کشورهای راستگرای مورد حمایت آمریکا از جمله ترکیه، اندونزی، عربستان سعودی، مراکش، السالوادور، گواتمالا و کشورهای بیشمار دیگری انجام میشود، چیزی نمیشنویم.
رسانهها اغلب رویدادهایی را که حقیقتاً حساس هستند، کم اهمیت جلوه میدهند. به همین دلیل است که در سال 1965 ارتش اندونزی – با راهنمایی، تجهیز، آموزش و تأمین مالی ارتش آمریکا و سازمان سیا – احمد سوکارنو را از ریاست جمهوری خلع و حزب کمونیست اندونزی و متحدان آن را ریشه کن و نیم میلیون نفر (بعضی این رقم را بیش از یک میلیون تخمین زدهاند) را قتل عام کرد که از زمان قتل عام حزب نازی، بزرگترین کشتار گروهی به شمار میرود. ژنرالها همچنین صدها کلینیک، کتابخانه، مدرسه و مراکز اجتماعی را که کمونیستها احداث کرده بودند، نابود کردند. حتا اگر یک گزارش دربارة آن حادثه منتشر میشد میتوانست به جنجالی بزرگ تبدیل شود، اما سه ماه طول کشید تا مجلة تایم به موضوع اشاره کرد و نیز یک ماه دیگر طول کشید تا روزنامة نیویورک تایمز (4/5/1966) با انتشار سرمقالهای ارتش اندونزی را برای اینکه «نقش خود را با نهایت دقت بازی کرده است» ستود.
دروغ گویی، صریح و تکراری
زمانی که حذف کردن برای پنهان کاری کافی نباشد، رسانه به دروغگویی مستقیم روی میآورد. سازمان سیا طی چهل سال در ایتالیا، فرانسه، جزیرة کرس، هندوچین، افغانستان و آمریکای مرکزی و جنوبی خود را درگیر قاچاقچیان مواد مخدر کرده بود. بیشتر این فعالیتها مورد بررسیهای گسترده کنگره قرار گرفتند و سندی عمومی به شمار میروند. اما به نظر نمیرسد رسانهها چیزی از آن شنیده باشند.
در ماه اوت سال 1996، زمانی که نشریة خبری سن خوزه مرکوری دربارة محمولههای قاچاق مشترک بین سازمان سیا و گروه کنترا که در شرق لسآنجلس در دریا غرق شد گزارشهایی منتشر کرد، رسانههای مهم آمریکا حقیقت را کتمان و موضوع را پنهان کردند. اما پس از آن که این گزارشها از طریق سایتهای اینترنتی در سراسر جهان منتشر شدند، کتمان کردن موضوع بسیار دشوار شد و رسانهها حملة خود را آغاز کردند. روزنامههای واشینگتن پست و نیویورک تایمز و شبکههای تلویزیونی و شبکههای اطلاع رسانی اعلام کردند که «مدرکی» دال بر دخالت سازمان سیا وجود نداشته است و گزارش مرکوری «اشتباه روزنامهنگاری» بوده و مشکل واقعی علاقة مردم به این مسأله بوده یعنی سادهلوحی، جنون و توطئه. در حقیقت، گزارش مرکوری که حاصل یک سال تحقیق بود، عوامل و دلالان ویژهای را معرفی کرده بود و زمانی که این گزارش از طریق شبکه اینترنت منتشر شد، اسناد و شهادتنامههای مفصّلی ضمیمة آن شد که اتهامات وارده را ثابت میکردند. رسانهها آن اسناد را رد کرده و مکرراً به دروغ میگفتند که چنین چیزی وجود نداشته است.
اَنگ زدن
صاحبان رسانهها مانند همة تبلیغ کنندگان با اَنگ زدن مثبت و منفی، در پیشکل دادن به درک ما از موضوعات هستند. بعضی اَنگهای مثبت عبارتند از : «ثبات»، «رهبری قاطع رییس جمهور» ، «دفاع نیرومند» و «اقتصاد سالم». در حقیقت، چه کسانی خواستار بیثباتی، ریاست جمهوری ضعیف، دفاع شکننده واقتصاد بیمار هستند؟ این برچسبها توضیحی برای موضوع هستند و بدون مواجهه با ویژگیهای واقعی که ممکن است ما را به نتیجهای متفاوت رهنمون شوند، عمل میکنند.
بعضی برچسبهای منفی عبارتند از : «شورشیان چیگرا»، «تروریستهای اسلامگرا» ، «نظریههای توطئه»، «تبهکاران مناطق فقیرنشین» و«مزاحمان». این برچسبها به ندرت درون محیط بزرگتر روابط و مسایل اجتماعی از بین میروند. خود مطبوعات نیز توسط صدها روزنامهنگار، مفسّر و مجری تلویزیونی محافظه کار که فضای ارتباطات را پر کردهاند اما ادعا میکنند که از این صحنه حذف شدهاند، انگ «رسانههای آزاد» میخورند.
انتقال اخبار دروغین
یک روش دروغگویی، پذیرش ظاهری دروغهای رسمی و انتقال آنها به مردم بدون تأیید کافی آنهاست. در دهة 50 میلادی، مطبوعات طی چهار سال برای سناتور جوزف مک کارتی همین نقش را ایفاکردند، یعنی زمانی که وی با اتهاماتی چون خیانت و شوراندن حزب کمونیست علیه مردم مواجه شد و امکان نداشت بدون همراهی کردن رسانههای ملی افراد را قربانی کند، اما اقدامات وی بدون هیچ دردسری ادامه یافت.
عملکرد مطبوعات تقریباً در همة زمینههای سیاست داخلی و خارجی ویژگی انتقال اخبار دروغین را داراست به نحوی که روزنامهنگاران را «تندنویسان قدرت» مینامند ( بعضی اَنگها واقعاً مناسبند). زمانی که این موضوع در بین روزنامه نگاران به بحث گذاشته شد، آنها پاسخ دادند که نمیتوانند ایدئولوژی شخصی خود را وارد گزارشهایشان کنند و در حقیقت، هیچ کس نیز چنین توقعی از آنها نداشت. اما انتقاد من این است که آنان در واقع این کار را میکنند. معمولاً ادراکات متعارف ایدئولوژیک آنها با ادراکات ایدئولوژ یک رؤسایشان و مقامات بهطور عاّم هم راستا میشود و آنها را به عرضه کنندگان وفادار عرف متداول تبدیل میکند.
توازن غلط
مطبوعات هماهنگ با معیارهای روزنامهنگاری منصفانه برای پیبردن به هر دو روی سکّه حقایق با منابع خبری به رقابت برمیخیزند. در حقیقت، دو طرف به ندرت برسر تسلط برابر به توافق میرسند. تحقیقی مشخص کرد که در رادیو ملی آمریکا (رسانهای که به نظر لیبرالتراز بقیه میرسد) سخنگویان جناح راست اغلب به تنهایی در مصاحبهها شرکت میکنند، در حالی که حضور دموکراتها – در اوقات محدودی که حاضر به مصاحبه میشوند – همواره با حضورمحافظهکاران تعدیل میشود. بعلاوه، دو سوی سکّه یک ماجرای خبری، لزوماً بیان کننده تمام جنبههای آن نیست و دیدگاههای جناح چپ پیشرو و افراطیّون تقریباً کاملاً متفاوت از یکدیگر است.
طی دهة 80 میلادی، در میزگردهای تلویزیونی که با موضوع سیاست دفاعی تشکیل میشدند، «کارشناسانی» که میخواستند سطح بالای هزینههای نظامی را حفظ کنند در برابر «کارشناسانی» قرار میگرفتند که میخواستند بودجه نظامی را هر چه بیشتر افزایش دهند و به ندرت کسانی که طرفدار کاهش جدی بودجة دفاعی بودند در این میزگردها حضور مییافتند.
چارچوب بندی
مؤثرترین روش تبلیغ روشی است که به جای دورغگویی بر چارچوب بندی اتکّا کند. وسایل ارتباط جمعی با توجه به حقیقت به جای کتمان آن و با تأکید و استفاده از ابزارهای کمکی دیگر میتوانند بدون جانبداری آشکار و دوری بیش از حد از حقیقت، تأثیر دلخواه خود را برجای گذارند . چارچوب بندی از طریق روش گردآوری اخبار، میزان افشاگری، جایگاه (صفحه اول یا صفحات داخلی روزنامه، خبر لید یا آخرین )، نحوه بیان (دلسوزانه یا تحقیرآمیز)، تیتر و تصاویر مربوط به خبر، و در مورد رسانههای صوتی و تصویری، با افکتهای دیداری و شنیداری حاصل میشوند.
از گویندگان خبر به عنوان عامل کمکی استفاده میشود. آنها باید با به کاربردن بیانی خوشایند سعی کنند حس بیطرفی خود را نسبت به موضوع منتقل کنند. مفسّران تلویزیون و سرمقاله نویسان و نویسندگان مطالب روزنامهها برسبک شناخته شده و شیوه بیانی که برای ترویج اعتبار و اطمینان بخشی خبر، یاآن چه که تکذیب آمرانه نامیده میشود، تأثیرگذار هستند و این کار را با بیان عباراتی چون «این وضعیّت چگونه خاتمه خواهد یافت؟ تنها زمان مشخص میکند. »ویا« نمیتوان مطمئن بود.» (که ترجمة بهتر آن «من نمیدانم و اگر من ندانم، هیچ کس دیگری هم نخواهد دانست» میباشد.) انجام میدهند. چنین اعتبار بخشی گاهی با وانمودکردن بدیهیات پیش پا افتاده به عنوان حقایق عمیق حاصل میشود. بنابر این، گویندگان خبر میآموزند که از جملههایی مانند «اگر حمله به سرعت پاسخ داده نمیشد، دو طرف درگیر با جنگی طولانی مدت مواجه میشدند»، « اگر مشکل غیر منتظرهای پیش نیاید ، پرتاب موشک فضاپیما طبق برنامه انجام خواهد شد» و «به دلیل اوج گرفتن احساسات رأی دهندگان، انتظار میرود در روز رأیگیری با جمعیت انبوهی از مردم مواجه شویم» و «اگر کنگره سریع اقدام نکند، لایحه راه به جایی نخواهد برد» استفاده کنند.
ما مایل نیستیم که سرنوشت مردم و دموکراسی مان به هر فرجامی ختم شود، از این رو باید نسبت به شیوههای تحریف رسانهای که ریشه در تولید روزانه اخبار و گزارشها دارند،هشیار باشیم. معمولاً ، رسانههای خبری اطلاعات و تفسیرهایی را که ممکن است به شهروندان کمک کنند تا در فضایی دموکراتیک درک خود را از شیوه های انتقاد تقویت کنند، در اختیار آنان قرار نمیدهند. کار رسانهها، ایمنسازی قلمرو کلام برای تشکیل آمریکایی است که پیش از آن که فرصتی برای تفکر داشته باشیم، به ما بگویند به چه چیزی بیاندیشیم. زمانی که متوجه شویم انتخاب خبر برای جلب نظر کسانی است که دارای قدرت، موقعیت و ثروت هستند، از شکایت از عملکرد سرسری مطبوعات صرفنظر کرده و به تحلیل خدمات رسانهها به صاحبان قدرت میپردازیم.
مایکل پارنتی در سال 1962 دکترای خود را در رشتة سیاست از دانشگاه ییل دریافت کرد و در چندین دانشگاه و دانشکده به تدریس اشتغال داشته است. وی سیزده کتاب تألیف کرده است که ازجمله آنها: دموکراسی برای عده ای قلیل؛ قدرتمند و ضعیف؛ حقیقتسازی : سیاستهای رسانههای خبری ؛ شمشیر و دلار: امپریالیسم، انقلاب و مسابقه تسلیحاتی؛ رسانه اعتمادساز: سیاست تفریحات ؛ سرزمین بتها، اسطورههای سیاسی در آمریکا؛ علیه امپراتوری: حقایق کثیف؛ و سیاه جامگان و سرخ جامگان : فاشیسم منطقی و براندازی کمونیسم میباشد. مقالههای دکتر پارنتی در نشریات دانشگاهی و فصلنامههای سیاسی متعددی منتشر شده است. وی در برکلی کالیفرنیا زندگی میکند و خود را وقف نوشتن و سخنرانی در سراسر کشور کرده است .
برگرفته از کتاب 20 سال سانسور خبری نوشتة کارل جنسن