سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابراهــــــیم معـــــنوی

روشهای فریبرسانهای

 

روش‌های فریب‌رسانه‌ای

نویسنده: مایکل پارنتی

روش‌های فریب‌رسانه‌ایمجریان صنعت رسانه‌ای به ما می‌گویند که جهت‌گیری اخبار اجتناب ناپذیر است. تحریف و عدم صحّت خبرها، به دلیل فشار برای تحویل آن‌ها در موعد مقرر، پیش‌داوری غلط، فضای محدود برای چاپ خبر، زمان ناکافی، محدودیت بودجه و مشکلات مربوط به خلاصه کردن خبر می‌باشد. بعلاوه، هیچ سیستم اطلاع رسانی نمی‌تواند تمام خبرها را منتقل کند. در نتیجه گزینش خبر ضروری است و بعضی از مخاطبان هرگز راضی نمی‌شوند.
البته مشکلاتی نیز وجود دارد. اما تحریف رسانه‌ای صرفاً نتیجه اشتباه و مشکلات روزمرّه نیست. درست است که مطبوعات باید اخبار را گزینش کنند، اما چه اصلی در این گزینش دخیل است؟ جهت‌گیری رسانه‌ای به صورت اتفاقی نمی‌تواند باشد، بلکه همواره در یک جهت است و آن حمایت از مدیران در برابر کارگران، شرکت‌ها در برابر منتقدان آنها، ثروتمندان سفید پوست در برابر فقرا، کاغذبازی در برابر معترضان به آن، انحصار دوحزبی در برابر احزاب چپگرای ثالث، خصوصی‌سازی و اصلاحات بازار آزاد در برابر توسعه بخش دولتی، تسلط آمریکا برجهان سوم در برابر تغییرات اجتماعی یا انقلابی، سیاست امنیت ملی در برابر منتقدان این سیاست و روزنامه‌نگاران محافظه کار همچون راش لینباف و جرج ویل در برابر روزنامه‌نگاران ترقی خواه و مردمی همچون جیم‌های تاور و رالف نادر می‌باشد.
گرایش ذاتی جریان رسانه‌ای، دقیقاً بازتابندة ایدئولوژی غالب است و به ندرت به سمت‌ حوزه هایی که باعث نارضایتی سران قدرت سیاسی و اقتصادی، از جمله کسانی که صاحب رسانه‌ها یا تبلیغات مربوط به آن هستند، منحرف می‌شود. حاصل چنین روندی کلیات ناقصی از شیوه‌هایی است که این گرایشات دسته‌بندی و عرضه می کند.

حذف و پنهان کاری
فریبکاری اغلب در بخش‌های ذکر نشده خبر پنهان است. رایج‌ترین شکل تحریف رسانه‌ای حذف کردن است. گاهی حذف نه تنها شامل جزییات مهم خبر، بلکه شامل کل آن و حتا خبرهایی که دارای اهمیت فراوان هستند، می‌شود. همان‌گونه که ذکر شد، گزارش‌هایی که ممکن است انعکاس دهنده نکات منفی موجود در قدرت‌ها باشند، هرگز منتشر نمی‌شوند. از این روست که مسموم شدن چند نفر توسط یک شخص طغیان‌گر به عنوان خبری مهم تلقی می‌شود، اما داستان غم‌انگیزتر مسمومیت هزاران کارگر یک کارخانه به خاطر حفظ منافع کارخانه داران بزرگ (که خود صاحب رسانه‌ای مهم هستند یا به آن آگهی می‌دهند) به رغم تلاش فراوان گروه‌های محافظ ایمنی کارگران برای علنی کردن موضوع، چندین دهه مخفی می‌ماند.
ما دربارة سرکوبگری سیاسی که از سوی دولت‌های چپ‌گرایی چون کوبا ( با وجود این که گزارش اخیر وزارت خارجه تنها به وجود شش زندانی سیاسی در کوبا اشاره کرده است) اعمال می‌شود بسیار شنیده‌ایم، اما تقریباً هیچ چیزی در بارة اعمال وحشیانه و کشتار جمعی که از سوی کشورهای راست‌گرای مورد حمایت آمریکا از جمله ترکیه، اندونزی، عربستان سعودی، مراکش، السالوادور، گواتمالا و کشورهای بیشمار دیگری انجام می‌شود، چیزی نمی‌شنویم.
رسانه‌ها اغلب رویدادهایی را که حقیقتاً حساس هستند، کم اهمیت جلوه می‌دهند. به همین دلیل است که در سال 1965 ارتش اندونزی – با راهنمایی، تجهیز، آموزش و تأمین مالی ارتش آمریکا و سازمان سیا – احمد سوکارنو را از ریاست جمهوری خلع و حزب کمونیست اندونزی و متحدان آن را ریشه کن و نیم میلیون نفر (بعضی این رقم را بیش از یک میلیون تخمین زده‌اند) را قتل عام کرد که از زمان قتل عام حزب نازی، بزرگ‌ترین کشتار گروهی به شمار می‌رود. ژنرال‌ها همچنین صدها کلینیک، کتابخانه، مدرسه و مراکز اجتماعی را که کمونیست‌ها احداث کرده بودند، نابود کردند. حتا اگر یک گزارش دربارة آن حادثه منتشر می‌شد می‌توانست به جنجالی بزرگ تبدیل شود، اما سه ماه طول کشید تا مجلة تایم به موضوع اشاره کرد و نیز یک ماه دیگر طول کشید تا روزنامة نیویورک تایمز (4/5/1966) با انتشار سرمقاله‌ای ارتش اندونزی را برای این‌که «نقش خود را با نهایت دقت بازی کرده است» ستود.

دروغ گویی، صریح و تکراری
زمانی که حذف کردن برای پنهان کاری کافی نباشد، رسانه به دروغ‌گویی مستقیم روی می‌آورد. سازمان سیا طی چهل سال در ایتالیا، فرانسه، جزیرة کرس، هندوچین، افغانستان و آمریکای مرکزی و جنوبی خود را درگیر قاچاقچیان مواد مخدر کرده بود. بیشتر این فعالیت‌ها مورد بررسی‌های گسترده کنگره قرار گرفتند و سندی عمومی به شمار می‌روند. اما به نظر نمی‌رسد رسانه‌ها چیزی از آن شنیده باشند.
در ماه اوت سال 1996، زمانی که نشریة خبری سن خوزه مرکوری دربارة محموله‌های قاچاق مشترک بین سازمان سیا و گروه کنترا که در شرق لس‌آنجلس در دریا غرق شد گزارش‌هایی منتشر کرد، رسانه‌های مهم آمریکا حقیقت را کتمان و موضوع را پنهان کردند. اما پس از آن که این گزارش‌ها از طریق سایت‌های اینترنتی در سراسر جهان منتشر شدند، کتمان کردن موضوع بسیار دشوار شد و رسانه‌ها حملة خود را آغاز کردند. روزنامه‌های واشینگتن پست و نیویورک تایمز و شبکه‌های تلویزیونی و شبکه‌های اطلاع رسانی اعلام کردند که «مدرکی» دال بر دخالت سازمان سیا وجود نداشته است و گزارش مرکوری «اشتباه روزنامه‌نگاری» بوده و مشکل واقعی علاقة مردم به این مسأله بوده یعنی ساده‌لوحی، جنون و توطئه. در حقیقت، گزارش مرکوری که حاصل یک سال تحقیق بود، عوامل و دلالان ویژه‌ای را معرفی کرده بود و زمانی که این گزارش از طریق شبکه اینترنت منتشر شد، اسناد و شهادت‌نامه‌های مفصّلی ضمیمة آن شد که اتهامات وارده را ثابت می‌کردند. رسانه‌ها آن اسناد را رد کرده و مکرراً به دروغ می‌گفتند که چنین چیزی وجود نداشته است.

اَنگ زدن
صاحبان رسانه‌ها مانند همة تبلیغ کنندگان با اَنگ زدن مثبت و منفی، در پی‌شکل دادن به درک ما از موضوعات هستند. بعضی ا‌َنگ‌های مثبت عبارتند از : «ثبات»، «رهبری قاطع رییس جمهور» ، «دفاع نیرومند» و «اقتصاد سالم». در حقیقت، چه کسانی خواستار بی‌ثباتی، ریاست جمهوری ضعیف، دفاع شکننده واقتصاد بیمار هستند؟ این برچسب‌ها توضیحی برای موضوع هستند و بدون مواجهه با ویژگی‌های واقعی که ممکن است ما را به نتیجه‌ای متفاوت رهنمون شوند، عمل می‌کنند.
بعضی برچسب‌های منفی عبارتند از : «شورشیان چیگرا»، «تروریست‌های اسلام‌گرا» ، «نظریه‌های توطئه‌»، «تبهکاران مناطق فقیرنشین» و«مزاحمان». این برچسب‌ها به ندرت درون محیط بزرگ‌تر روابط و مسایل اجتماعی از بین می‌‌روند. خود مطبوعات نیز توسط صدها روزنامه‌نگار، مفسّر و مجری تلویزیونی محافظه کار که فضای ارتباطات را پر کرده‌اند اما ادعا می‌کنند که از این صحنه حذف شده‌اند، انگ «رسانه‌های آزاد» می‌خورند.

انتقال اخبار دروغین
یک روش دروغ‌گویی، پذیرش ظاهری دروغ‌های رسمی و انتقال آن‌ها به مردم بدون تأیید کافی آنهاست. در دهة 50 میلادی، مطبوعات طی چهار سال برای سناتور جوزف مک کارتی همین نقش را ایفاکردند، یعنی زمانی که وی با اتهاماتی چون خیانت و شوراندن حزب کمونیست علیه مردم مواجه شد و امکان نداشت بدون همراهی کردن رسانه‌های ملی افراد را قربانی کند، اما اقدامات وی بدون هیچ دردسری ادامه یافت.
عملکرد مطبوعات تقریباً در همة زمینه‌های سیاست داخلی و خارجی ویژگی انتقال اخبار دروغین را داراست به نحوی که روزنامه‌نگاران را «تندنویسان قدرت» می‌نامند ( بعضی اَنگ‌ها واقعاً مناسبند). زمانی که این موضوع در بین روزنامه نگاران به بحث گذاشته شد، آنها پاسخ دادند که نمی‌توانند ایدئولوژی شخصی خود را وارد گزارش‌هایشان کنند و در حقیقت، هیچ کس نیز چنین توقعی از آن‌ها نداشت. اما انتقاد من این است که آنان در واقع این‌ کار را می‌کنند. معمولاً ادراکات متعارف ایدئولوژیک آن‌ها با ادراکات ایدئولوژ یک رؤسایشان و مقامات به‌طور عاّم هم راستا می‌شود و آن‌ها را به عرضه کنندگان وفادار عرف متداول تبدیل می‌کند.

توازن غلط
مطبوعات هماهنگ با معیارهای روزنامه‌نگاری منصفانه برای پی‌بردن به هر دو روی سکّه حقایق با منابع خبری به رقابت برمی‌خیزند. در حقیقت، دو طرف به ندرت برسر تسلط برابر به توافق می‌رسند. تحقیقی مشخص کرد که در رادیو ملی آمریکا (رسانه‌ای که به نظر لیبرال‌تراز بقیه می‌رسد) سخنگویان جناح راست اغلب به تنهایی در مصاحبه‌ها شرکت می‌کنند، در حالی که حضور دموکرات‌ها – در اوقات محدودی که حاضر به مصاحبه می‌شوند – همواره با حضورمحافظه‌کاران تعدیل می‌شود. بعلاوه، دو سوی سکّه یک ماجرای خبری، لزوماً بیان کننده تمام جنبه‌های آن نیست و دیدگاه‌های جناح چپ پیشرو و افراطیّون تقریباً کاملاً متفاوت از یکدیگر است.
طی دهة 80 میلادی، در میزگردهای تلویزیونی که با موضوع سیاست دفاعی تشکیل می‌شدند، «کارشناسانی» که می‌خواستند سطح بالای هزینه‌های نظامی را حفظ کنند در برابر «کارشناسانی‌» قرار می‌گرفتند که می‌خواستند بودجه نظامی را هر چه بیشتر افزایش دهند و به ندرت کسانی که طرفدار کاهش جدی بودجة دفاعی بودند در این میزگردها حضور می‌یافتند.

چارچوب بندی
مؤثرترین روش تبلیغ روشی است که به جای دورغ‌گویی بر چارچوب بندی اتکّا کند. وسایل ارتباط جمعی با توجه به حقیقت به جای کتمان آن و با تأکید و استفاده از ابزارهای کمکی دیگر می‌توانند بدون جانبداری آشکار و دوری بیش از حد از حقیقت، تأثیر دلخواه خود را برجای گذارند . چارچوب بندی از طریق روش گردآوری اخبار، میزان افشاگری، جایگاه (صفحه اول یا صفحات داخلی روزنامه، خبر لید یا آخرین )، نحوه بیان (دلسوزانه یا تحقیرآمیز)، تیتر و تصاویر مربوط به خبر، و در مورد رسانه‌های صوتی و تصویری، با افکت‌های دیداری و شنیداری حاصل می‌شوند.
از گویندگان خبر به عنوان عامل کمکی استفاده می‌شود. آن‌ها باید با به کاربردن بیانی خوشایند سعی کنند حس بی‌طرفی خود را نسبت به موضوع منتقل کنند. مفسّران تلویزیون و سرمقاله نویسان و نویسندگان مطالب روزنامه‌ها برسبک شناخته شده و شیوه بیانی که برای ترویج اعتبار و اطمینان بخشی خبر، یاآن چه که تکذیب آمرانه نامیده می‌شود، تأثیرگذار هستند و این کار را با بیان عباراتی چون «این وضعیّت چگونه خاتمه خواهد یافت؟ تنها زمان مشخص می‌کند. »ویا« نمی‌توان مطمئن بود.» (که ترجمة بهتر آن «من نمی‌دانم و اگر من ندانم، هیچ کس دیگری هم نخواهد دانست» می‌باشد.) انجام می‌دهند. چنین اعتبار بخشی گاهی با وانمود‌کردن بدیهیات پیش پا افتاده به عنوان حقایق عمیق حاصل می‌شود. بنابر این، گویندگان خبر می‌آموزند که از جمله‌هایی مانند «اگر حمله به سرعت پاسخ داده نمی‌شد، دو طرف درگیر با جنگی طولانی مدت مواجه می‌شدند»، « اگر مشکل غیر منتظره‌ای پیش نیاید ، پرتاب موشک فضاپیما طبق برنامه انجام خواهد شد» و «به دلیل اوج گرفتن احساسات رأی دهندگان، انتظار می‌رود در روز رأی‌گیری با جمعیت انبوهی از مردم مواجه شویم» و «اگر کنگره سریع اقدام نکند، لایحه راه به جایی نخواهد برد» استفاده کنند.
ما مایل نیستیم که سرنوشت مردم و دموکراسی مان به هر فرجامی ختم شود، از این رو باید نسبت به شیوه‌های تحریف رسانه‌ای که ریشه در تولید روزانه اخبار و گزارش‌ها دارند،هشیار باشیم. معمولاً ، رسانه‌های خبری اطلاعات و تفسیرهایی را که ممکن است به شهروندان کمک کنند تا در فضایی دموکراتیک درک خود را از شیوه های انتقاد تقویت کنند، در اختیار آنان قرار نمی‌دهند. کار رسانه‌ها، ایمن‌سازی قلمرو کلام برای تشکیل آمریکایی است که پیش از آن که فرصتی برای تفکر داشته باشیم، به ما بگویند به چه چیزی بیاندیشیم. زمانی که متوجه شویم انتخاب خبر برای جلب نظر کسانی است که دارای قدرت، موقعیت و ثروت هستند، از شکایت از عملکرد سرسری مطبوعات صرفنظر کرده و به تحلیل خدمات رسانه‌ها به صاحبان قدرت می‌پردازیم.


مایکل پارنتی در سال 1962 دکترای خود را در رشتة سیاست از دانشگاه ییل دریافت کرد و در چندین دانشگاه و دانشکده به تدریس اشتغال داشته است. وی سیزده کتاب تألیف کرده است که ازجمله آن‌ها: دموکراسی برای عده ای قلیل؛ قدرتمند و ضعیف؛ حقیقت‌سازی : سیاست‌های رسانه‌های خبری ؛ شمشیر و دلار: امپریالیسم، انقلاب و مسابقه تسلیحاتی؛ رسانه اعتمادساز: سیاست‌ تفریحات ؛ سرزمین بت‌ها، اسطوره‌های سیاسی در آمریکا؛ علیه امپراتوری: حقایق کثیف؛ و سیاه جامگان و سرخ جامگان : فاشیسم منطقی و براندازی کمونیسم می‌باشد. مقاله‌های دکتر پارنتی در نشریات دانشگاهی و فصلنامه‌های سیاسی متعددی منتشر شده است. وی در برکلی کالیفرنیا زندگی می‌کند و خود را وقف نوشتن و سخنرانی در سراسر کشور کرده است .

برگرفته از کتاب 20 سال سانسور خبری نوشتة کارل جنسن

معلم موج سبز کیست؟

سبز , معلم , موج ,     نظر
 
جین‌شارپ در کنار سوروس و مک‌کین
معلم موج سبز کیست؟

 آسوشیتدپرس با اعتراف به آموزش مستقیم گروه‌های مخالف ایرانی توسط آمریکا به کتاب مورد ارجاع مخالفین ایرانی برای سازمان‌دهی انقلاب مخملی اشاره کرد

پس از آنکه گروه‌های مخالف دولت ایران از رسیدن به اهداف خود مایوس شدند تصمیم به همفکری با شخصی گرفتند که سابقه ایجاد انقلاب‌های نرم را در اروپای شرقی داشت؛ آنها به کتابی توجه کردند که در واقع چگونگی سرنگونی حکومت‌ها را آموزش می‌داد و توسط یک پژوهشگر بازنشسته آمریکایی نوشته شده بود، کسی که در خارج از دایره فعالین سیاسی کمتر شناخته شده بود.
" سباستین ابت " و " کاترینا کراتوراک "، نویسندگان " آسوشیتدپرس " در ابتدای گزارشی که در این خبرگزاری منتشر شده است با بیان این مطلب خاطرنشان ساختند: نام این پژوهشگر و ارجاعاتی به کتاب وی بصورت همهمه‌واری در میان وب‌سایت‌های گروه‌های مخالف و شبکه‌های اجتماعی پخش شد. بطوریکه سال گذشته ایران اقدام به انتشار فیلمی کرد که در آن نسبت به طرح‌ریزی‌های " جین شارپ "، نویسنده 81 ساله کتاب مذکور و افرادی از جمله سناتور " جان ‌مک‌کین " و " جورج سوروس "، میلیاردر آمریکایی برای ایجاد یک " انقلاب مخملی " در ایران هشدار می‌داد.
دو تحلیل‌گر آسوشیدپرس در ادامه با اشاره به اغتشاشاتی که به واسطه اقدامات برخی نامزدهای شکست خورده در انتخابات ریاست‌جمهوری ایران رخ داده است می‌نویسند: مقامات ایرانی اقدام به طرح اتهاماتی علیه برخی طرفداران میر‌حسین موسوی، کسی که ادعا کرده بود در انتخابات ایران تقلب رخ داده، مطرح ساختند. از سوی دیگر شارپ هرگونه نقش خود در اغتشاشات خیر ایران را رد کرده است اما با این حال اظهار داشت که خوشحال می‌شود اگر کارهایش کمکی به ایرانیان برای اجرای یک مقاومت صلح‌آمیز کرده باشد.
اظهارات شارپ در حالی بیان شده است که به گفته نویسندگان آسوشیتدپرس، ارجاعات مختلفی به نوشته‌ اولیه شارپ یعنی " از دیکتاتوری تا دموکراسی "، در سایت اینترنتی " تویتر " و همچنین اتاق‌های گفتگوی اینترنتی وجود دارد که تبدیل به خط زندگی جنبش‌ معترض ایران شده است.
خبرنگاران آسوشیتدپرس در ادامه با اشاره به ارجاع اعضای برخی وب‌سایت‌های حامی موسوی که " سراسر با رنگ سبز تزیین شده‌اند "، به کتاب شارپ و همچنین نوشته‌های برخی مجریان انقلاب‌‌های مخملی در چگونگی استفاده از ایده‌های آمریکایی برای ایجاد انقلاب، می‌نویسند: شارپ گفته است که ترجمه فارسی کتاب راهنمای او هزاران بار از طریق پایگاه‌های اینترنتی دانلود شده است. و این در حالی است کتاب دیگری از شارپ که نسخه خلاصه‌تری از چگونگی نبرد و تقابل صلح‌آمیز است، بطور قانونی در ایران منتشر شده است.
بنابراین گزارش، شارپ که سابقه هدایت حرکت‌های ضد دولتی که منجر به ایجاد انقلاب‌های قرمز و نارنجی در گرجستان و اوکراین شده‌اند را دارد، اعطای کمک‌های مالی از سوی دولت آمریکا به گروهش را تایید کرده که همین امر نیز می‌تواند بخشی از اتهاماتی باشد که ایران به آمریکا و برخی کشورهای دیگر در رابطه با هدایت پشت صحنه مخالفین، وارد ساخته است.
آسوشیتدپرس سپس با بیان محتوای کلی کتاب منتشر شده از سوی شارپ می‌نویسد: کتاب تقریبا 80 صفحه‌ای شارپ، 198 روش مختلف غیرخشونت‌آمیز را بیان می‌کند که معترضان با استفاده از آنها می‌توانند به مامورین امنیتی یک رژیم فشار وارد سازند؛ بطوریکه این روش‌ها از تعیین " یک رنگ نمادین " تا " برگزاری اعتصابات سراسری " را شامل می‌شود. بطوریکه شارپ با توصیه نسبت به استفاده از این روش‌ها می‌گوید در صورت استفاده از تعداد قابل توجهی از این روش‌ها که با دقت انتخاب شده‌اند، می‌توان هر رژیمی را دچار مشکل کرد.
این نشریه آمریکایی در ادامه با اشاره به شکست اقدامات مخالفین در سرنگونی دولت ایران نوشت: شارپ و دیگر متخصصان مقاومت‌های بدون خشونت می‌گویند: معترضان ایرانی می‌بایست روش‌های خود را از برگزاری صرف اعتراضات خیابانی فراتر برند. زیرا اعتراضات خیابانی که در ابتدا صدها هزار نفر را بلافاصله پس از انتخابات به خود جذب کرده بود، با گذشت زمان کمی به اعتراضات صدها نفری تبدیل شد.
نویسندگان آسوشیتدپرس در ادامه گزارش خود با تایید اظهارات وزیر اطلاعات ایران در رابطه با آموزش نیروهای مخالف ایرانی از سوی آمریکا می‌نویسند: " پیتر آکرمن "، بنیانگذار " مرکز بین‌المللی مبارزات بدون خشونت " در واشنگتن با اشاره به اقدامات گروه‌های مخالف ایرانی می‌گوید: " اگر این جنبش به عنوان اعتراضات خیابانی علیه پلیس که ممکن است منجر به خشونت بشود یا نه، تعریف شده باشد، این حرکت مخالفان، شکست خواهد خورد "؛ نویسندگان آسوشیتدپرس سپس با اذغان به دخالت مستقیم آمریکا در آموزش برخی فعالین سیاسی ایرانی اظهار داشتند: آکرمن کسی است که سال 2005، دو کارگاه فوق محرمانه را در دبی برای فعالین ایرانی برگزار کرد که البته برخی از آنان پس از بازگشت به ایران، بازداشت شدند.
بنابراین گزارش، هدایت مخالفین داخلی از سوی منابع خارج از ایران به حدی است که " سدجا پپویچ "، بنیانگذار مقاومت دانشجویی صربستان، با راهنمایی گروه‌های مخالف ایرانی برای استفاده از روش‌های " کم خطر "، فراخوانی صورت گرفته در سایت تویتر که از معترضان می‌خواست تا چراغ‌های اتومبیل‌های خود را روشن کرده و در حالی که قرآن بدست دارند در برابر نیروهای امنیتی بایستند، را شروعی خوب ارزیابی و خواستار استفاده از تکنیک‌های بیشتری شد. وی همچنین از برخی روش‌های دیگر مخالفین داخلی ایران نیز تمجید کرد و تاکید کرد که استفاده از پوشش سبز به عنوان رنگ نمادین اسلام و فریاد زدن شعارهای یادآور انقلاب اسلامی سال 1979ایران، روش‌های مناسبی هستند.
این گزارش در ادامه با اشاره به تفاوت‌های بنیادین جامعه ایران با کشورهای دیگری از جمله اوکراین و گرجستان که پیش از این صحنه انقلاب‌های مخملی بوده‌اند، انجام اقدامات مشابه در ایران را ناموفق خواند و با نامعلوم ارزیابی کردن آینده اطرافیان موسوی نوشت: رهبری که مخالفین گرجستان وی را سال 2003 مجبور به استعفا کردند، " ادوارد شواردنادزه "، بود که با استعفای وی یک رهبر حامی غرب به قدرت رسید اما " رهبری ایران کسی مانند شواردنادزه نیست که واقعا ضعیف باشد؛ آنها افرادی قدرتمند هستند که اوضاع را تحت کنترل دارند. همچنین ارتش و نظامیان ایران نیز بر خلاف اوضاع گرجستان، شورش نکردند. "


براندازی حکومتها با شبکهسازی هرمی در لایههای اجتماعی

براندازی حکومت‌ها با شبکه‌سازی هرمی در لایه‌های اجتماعی
مسعود لواسانی

این گزارش با بررسی مفهوم « دیپلماسی عمومی »، نگاهی دارد به شیوه‌های نوین براندازی نرم با به کارگیری « شبکه سازی » در لایه‌های اجتماعی.

اگر هاله اسفندیاری با همکاری بنیاد جورج سوروس و NED تلاش‌های دقیق و پر تراکمی را برای برقراری ارتباط با روشنفکران و اساتید ایرانی و جذب و مرتبط ساختن آنها به مؤسسات پژوهشی آمریکایی، صورت می‌داد و در تلاش بود که از ظرفیت‌های این نهادهای شبه آکادمیک برای انقلاب مخملی بهره‌ بگیرد، امروز دست اندرکاران برنامه مهار جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده‌اند که باید تلاش‌های زیربنایی و ریشه‌دارتری را برای نیل به اهداف خود سامان دهند.

با گذشت دو سال از افشای فعالیت‌های افرادی چون هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو در داخل کشور با هدف فراهم نمودن شرایط انقلاب مخملین و مقایسه آن با فعالیت‌های برادران علایی که در قالب پروژه براندازی نرم از طریق شبکه سازی فعال بودند، نشان می‌دهد دست اندرکاران و نظریه پردازان برنامه‌های مقابله و مهار جمهوری اسلامی، در حال اصلاح و به روز کردن شیوه‌های خود هستند. آنان همچنان که از گزینه‌های مختلفی برای مقابله نرم با ایران بهره می‌گیرند اما به طور مداوم در حال ابداع روش‌های نوینی هستند که با شیوه‌های پیشین آنها متفاوت است.

دست اندرکاران برنامه ایران در ایالات متحده در یک سال اخیر به این نتیجه رسیدند که بیش از همه روش‌های گذشته، باید به مقوله دیپلماسی عمومی (public diplomacy) توجه بیشتری داشته باشند و فعالیت در این راستا را در دستور کار خود قرار دادند.

اینگونه بود که وقتی برادران علایی به دلیل همکاری با دولت آمریکا و تلاش برای براندازی نرم در ایران متهم و بازداشت شدند کمتر کسی به ابعاد فعالیت‌هایی که این دو کارشناس بهداشتی در پوشش کار در زمینه بهداشت و درمان مشغول انجام آن بودند اشراف داشت. این مساله حتی از دید برخی، به هیچ عنوان قابل پذیرش نبود که دو پزشک بتوانند به عنوان ابزارهای اجرایی موضوع دیپلماسی عمومی ایالات متحده در ایران فعالیت کنند.

این ناباوری، بیشتر از این جا ناشی می‌شد که نقشه "دیپلماسی عمومی" و اهمیت آن نزد افکار عمومی روشن نبوده و  نیست. به همین خاطر، مناسب است نخست نگاهی به شکل‌گیری مفهوم دیپلماسی عمومی بیاندازیم و در وهله اول باید به این مساله توجه داشت که تجربه فعالیت برای انجام انقلاب مخملین با روش‌های مرسوم دیپلماسی عمومی متفاوت است؛ در واقع دیپلماسی عمومی می‌تواند زمینه انجام انقلاب مخملین را فراهم کند.

دیپلماسی عمومی

بسیاری از محققان و صاحب‌نظران عرصه سیاست بین‌الملل، دولت آمریکا و « آژانس اطلاعات ایالات متحده » را بنیان‌گذار دیپلماسی عمومی در جهان می‌دانند.

بنا به تعاریف مرسوم، دیپلماسی عمومی یا دیپلماسی مردمی و به تعبیر دیگر دیپلماسی مردم‌نهاد در مقابل "دیپلماسی استاندارد" یا "مرسوم" مطرح، و اصطلاحی است که از اواسط دهه 1960 میلادی و در هنگامه جنگ سرد در آمریکا مطرح شد.

مفهوم کلی "دیپلماسی عمومی" برقراری روابط حسنه دولت‌ها با ملت‌ها به جای روابط بین دولت‌ها و در جهت فتح قلوب و اذهان عمومی همه مردم یا بخش‌های انتخاب شده‌ای از مردم کشورهای هدف، از طریق سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی است.

تعریف اصلی پایگاه رسمی اینترنتی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا، دیپلماسی عمومی را "دست‌یابی به اهداف سیاسی از طریق کار با عموم مردم در کشورهای خارجی" بیان کرده است. یک تعریف رسمی جدیدتر از دیپلماسی عمومی ایالات متحده نیز "کار برای نفوذ مثبت در دیدگاه‌های افراد و سازمان‌های خارجی نسبت به ایالات متحده و همکاری آن‌ها با آمریکا " را به عنوان دیپلماسی عمومی معرفی کرده است.

شیوه‌های اجرایی دیپلماسی عمومی قدرت‌های بزرگ و به خصوص ایالات متحده در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم در طول دهه‌های اخیر دچار تغییر و تحولات بسیاری بوده و از راه‌های مختلفی اعمال می‌شدند.


این سیاست آمریکا در ایران نیز کارکردی نسبتاً جدی و دراز مدت داشته که با وجود اهمیت بسیار، از حوصله و محدوده بحث این نوشته مختصر خارج است. اما در آغاز سده بیست و یکم میلادی در واقع سیاست‌گزاران آمریکایی پس از سه دهه دریافته‌اند که بدون یک بازنگری اساسی در برنامه‌های سنتی مرسوم دیپلماسی عمومی خود، قادر به نفوذ در کشورهای هدف نیستند.

فعالیت هرمی؛ گزینه جدید نفوذ به کشورها

از این پس بود که نگاه تازه‌ای به موضوع دیپلماسی عمومی در وزارت خارجه ایالات متحده و کمیسیون روابط خارجی کنگره این کشور پدید آمد. بر اساس این نگاه تازه، سیاست‌ خارجی دولت ایالات متحده در مقابل جمهوری اسلامی به طور عمده غیرکارآمد ارزیابی شد و می‌بایست دچار تحولات عمده‌‌ای می‌شد.

از نیمه دوم دهه 90 و هنگامی که با روی کارآمدن دولت کلینتون، استراتژی مقابله نرم در دستور کار کاخ سفید علیه ایران قرار گرفت، موضوع استفاده از دیپلماسی عمومی اهمیت ویژه‌ای یافت.

اما با گذشت یک دهه از پیگیری این استراتژی، طراحان و مجریان رده بالای آن به وجود خلاء در نرم افزارهای ایجاد چنین راهکاری پی‌بردند. در راس این خلاء ابزاری، شاید بتوان نبود کانال مستقیم برای رابطه را نام برد. مسئولین آمریکایی برای یک دهه بود که متوجه شده بودند بیش از هر چیزی در رابطه با ایران از نداشتن یک دفتر حافظ منافع متضرر می‌شوند و این موضوعی است که بارها از سوی سیاستمداران و برنامه‌ریزان آمریکایی اعلام شده بود.

اگر به سخنان مسئولان دیپلماسی ایالات متحده در سال 2008 نگاه کنیم به کرات شاهد تکرار این عبارت از سوی کاندولیزا رایس و دیگر مسئولان دیپلماسی این کشور هستیم که "ایالات متحده از ارتباط میان مردم ایران و امریکا استقبال می‌کند و ما خواهان برقراری ارتباط‌های دوسویه میان مردم ایران و آمریکا هستیم. " این درحالی است که پس از وقایع سال 2001 در ایالت متحده سفر اتباع ایرانی به ایالت متحده برای دوره‌ای بسیار محدود شد. این در حالی بود که اتباع عربستان سعودی و حتی افغانستان بسیار آزادانه‌تر از ایرانیان می‌توانستند به ایالات متحده سفر کنند.

غایت این چرخش 180 درجه‌ای مسئولان آمریکایی هنگامی واضح خواهد شد که بدانیم هدف آنها بر خلاف پوشش گفتگوهای فرهنگی، در قالب برنامه برقراری ارتباط مستقیم که در چارچوب دیپلماسی نرم تعریف شده دنبال می‌شود.

ابزار و شیوه‌هایی که دست اندرکاران دیپلماسی عمومی ایالت متحده در موضوع ایران از آن بهره می‌گیرند تاکنون به شکل شبکه‌سازی بوده است. تلاشی که وظیفه اصلی آن تنها در حوزه پوششی "مبارزه با ایدز" بر عهده برادران علایی بود. آنها از طریق ایجاد شبکه‌های هرمی، از شهروندان جمهوری اسلامی برای عزیمت به جمهوری اسلامی دعوت می‌کردند.

بنا به اعلام وزارت اطلاعات در موضوع پرونده برادران علایی، " شبکه‌سازی موضوعی است که در یک سال و نیم اخیر در دستور کار دست اندرکاران طراحی براندازی نرم در ایران قرار دارد. شیوه عمل آنها نیز به این صورت است که افرادی مانند طراح لباس، نخبگان علمی، پزشکان، اساتید دانشگاه، روحانیون، ورزشکاران، هنرمندان و برخی دیگر از گروه‌های اجتماعی را برای سفر سه هفته‌ای تا یک ماهه به آمریکا می‌بردند " .

وزارت اطلاعات با اشاره به نحوه عملکرد این افراد در مواجهه با گروه‌های دعوت شده ایرانی به آمریکا یادآور می‌شود: " در مدت این سفر، با نشست‌ها و گردش‌های علمی در ایالات مختلف تلاش می‌کردند بر روی این افراد تاثیرگذاری فکری داشته باشند و از آمریکا به عنوان منجی ایران یاد کنند. در این دوره یک ماهه، از این افراد در مورد اوضاع ایران نیز تحلیل می‌خواستند و از این طریق به جمع‌آوری اطلاعات از داخل کشور نیز می‌پرداختند؛ خصوصاً از همین گروه‌ها که به آمریکا مسافرت کردند در خصوص مسائلی از جمله موضوع میکروبی، پدافند غیرعامل و وضعیت مراکز زیربنایی اطلاعات می‌خواستند و این افراد نیز هر چه می‌دانستند ارائه دادند" .

آنطور که یکی از مدیران کل وزارت اطلاعات در گفتگو با رسانه‌های گروهی تاکید کرده نیز " آمریکا در پوشش کار علمی در حال شبکه‌سازی در ایران بود و تلاش داشت تجربیات انقلاب رنگین را از طریق ارتباط عمومی با نخبگان و افراد موثر دنبال کند که در همین پرونده، آمریکا از موسسات خیریه و مراکز غیردولتی نیز استفاده کرده و حدود 32 میلیون دلار از همان مبلغ 75 میلیون دلار را در همین پروژه هزینه کرده است که البته مسئولان این وزارت، بقیه محل‌های خرج شدن این مبلغ را نیز می‌دانند" .

وی با بیان این که در پرونده برادران علایی، تجربیات موسسه سوروس نیز کاملاً مشهود است، افزود: مراکز خیریه آمریکایی مانند آی‌رکس و وودرو ویلسون از دیگر مراکز آمریکایی هستند که در این پروژه با آمریکایی‌ها همکاری می‌کردند.

اما همانگونه که گفته شد شیوه‌ای که برادران علایی بر اساس آن عمل می‌کردند از طریق یارگیری به شکل هرمی و شبکه‌ای بود. بر اساس آنچه که دستگاه اطلاعاتی کشور از فعالیت این دو برادر در اختیار رسانه‌ها قرار داده‌اند آنها از هر یک از اعضای مرتبط خود در این شبکه می‌خواستند تا با معرفی دوستان دیگر خود برای پیوستن به این برنامه اقدام کنند و به این ترتیب، تعداد افراد بیشتری را وارد این شبکه هرمی می‌کردند.

« گلی عامری » در راس شبکه هرمی

دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور در ماجرای پرونده برادران علایی از یک نام یاد کرد که سر پل اصلی در این پرونده محسوب می‌شد و او کسی نبود جز یک زن آمریکایی ایرانی‌تبار به نام « گلی عامری یزدی » .

وی مدیر دفتر "IVLP" یا همان اداره آموزشی و فرهنگی وزارت امور خارجه ایالات متحده بود. عامری در مدت زمان حدود 10 ماهی که این مسئولیت را برعهده داشت هدفش انتخاب افراد مستعد و کسانی بود که فعالیت‌هایشان مورد توجه وزارت امور خارجه ایالات متحده است که در ایران عمل می‌کردند و از جمله این افراد، برادران علایی بودند.

دفتر "IVLP" در واقع، وظیفه دعوت از اتباع خارجی کشورهای مختلف برای دیدار و گفتگو با شخصیت‌های آمریکایی را بر عهده دارد.
 
قابل توجه است که، این اداره رسمی از وزارت امور خارجه آمریکا در لوای برنامه‌های علمی و فرهنگی در فاصله دسامبر 2006 تا اواخر سال 2007، بیش از 6 هزار تن از شهروندان جمهوری اسلامی را به ایالات متحده دعوت کرده که این افراد از اقشار و گروه‌های گوناگونی بودند. اما با روشن شدن اهداف و برنامه‌های برادران علایی، از انجام سفرهای دیگر اتباع کشور به آمریکا جلوگیری شد که یکی از آخرین این موارد، سفر 30 روزنامه‌نگار ایرانی به ایالات متحده بود.

با شکست حزب حاکم جمهوری‌خواه در ایالت متحده از رقیب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری این دوره، عمر مسئولیت گلی عامری در دفتر "IVLP" نیز به سر آمد و وی در پایان ژانویه 2009 مسئولیت خود را واگذار کرد. این درحالی است که یکی از طرح‌ها و برنامه‌های کلیدی وی در حدود سه سال اخیر و حتی پیش از به عهده گرفتن تصدی مسئولیت دفتر "IVLP"، درخصوص به نتیجه رساندن انقلاب مخملین در ایران به نتیجه نرسید.

بر اساس گزارش‌های مستند، گلی عامری بسیار پیش از اینکه به عنوان مسئول دفتر IVLP فعالیت خود را آغاز کند در زمینه دیپلماسی عمومی با جمهوری‌خواهان همکاری داشته است و اساساً انتصاب وی به این سمت نیز با هدف سامان دادن به فعالیت‌ها و ایده‌هایی بود که وی در سر می‌پروراند


طرح سیا برای براندازی تشیع

طرح سیا برای براندازی تشیع

 در آمریکا کتابی به نام «A Plan to Devide and Desolate Theology» چاپ شده است که در آن مصاحبه ی مفصلی از دکتر مایکل برانت معاون ارشد رئیس سابق سیا Bob Wood Words و عضو مهم بخش شیعه شناسی سازمان سیا منتشر شده است. وی در این مصاحبه اسرار از تکان دهنده ای پرده برداشته است و در جریان اتهام کارکنان سیا به فساد مالی بطور ناخودآگاه اعتراف کرده است در این سازمان مبلغ 900 میلیون دلار برای سازمان دهی مبارزه با تشیع اختصاص یافته بوده است. گفتتنی است که دکتر مایکل برانتن مدتی طولانی در بخش مذکور فعالیت داشته ، ولی چندی پیش به خاطر فساد مالی از کار برکنار شده است و او نیز از باب انتقام جویی خیلی از اسرار محرمانه را برملا کرده است.

مصاحبه ی وی به طور بسیار خلاصه چنین است:

انقلاب 1979 ایران ضربه های اساسی به سیاست ما در حاکمیت در کشورهای اسلامی وارد ساخت. پس از ناکامی ما در چند سال اول انقلاب برای کنترل آن و رشد روزافزون بیداری اسلامی و گسترش دامنه ی نفرت علیه غرب و ظهور اثرات جوش و خروش انقلابی در شیعیان کشورهای مختلف بالاخص لبنان، عراق، کویت، بحرین و پاکستان، مقامات بلند پایه ی سیا دور هم جمع شدند. در این جلسات نماینده ی سرویس مخفی مشهور انگلیس Mix نیز شرکت می نمود؛ زیرا انگلیس تجربه ی وسیعی در مطالعه روی کشورها را دارد.

در این گردهمایی ها نتیجه گیری شد که انقلاب ایران فقط نتیجه ی طبیعی سیاست های شاه نبوده است، بلکه در باطن عوامل و حقایق دیگری نیز وجود دارد که محکم ترین آن عوامل ، یکی رهبری سیاسی توسط مرجعیت دینی شیعی و دیگری شهادت حسین نوه ی پیامبر اسلام (ص) در 1400 سال پیش است. حادثه ای که قرن هاست شیعه به یاد آن با غم و اندوه بی نهایت عزاداری می کند. این دو محور است که شیعه را از سایر مسلمانان فعال تر و متحرک تر می سازد. در همین گردهمایی تصویب شد که برای مطالعه ی اسلام شیعی و برای برنامه‌ریزی و کار روی این پروژه یک شعبه ی جداگانه و مستقلی تاسیس شود و نخستین بودجه چهل میلیون دلاری برای آن اختصاص یابد. سپس دکتر مایکل برانت مراحل پروژه را چنین بیان می کند:

1- جمع آوری اطلاعات
2- اهداف کوتاه مدت با تبلیغات علیع شیعه و راه اندازی آشوب های بزرگتر شیعه و سنی، بدین معنی که باید آنها را با اکثریت سنی درگیر کرد تا توجه شان از آمریکا منحرف گردد.
3- اهداف دراز مدت، پایان کار تشیع با عمل براساس اهداف دراز مدت.
4- طبق نقشه در فاز اول محققینی به تمام جهان شیعه اعزام شدند. به عنوان مثال دکتر ساموئیل در پاکستان روز عزاداری های کراچی تحقیق می کرد و مدرک دکترای خود را در همین زمینه اخذ کرد. یک خانم ژاپنی به ننام نکومه هم در کویته ی بلوچستان، بر قوم هزاره و شیعه ی آن دیار تحقیق می کرد و رساله ی دکترای خو را در همین زمینه ارائه نمود. دکتر برانت می گوید: بعد از تحقیقات میدانی و جمع آوری اطلاعات در مورد شیعیان همه ی کشورها، نتایج زیر بدست آمد:

1. مرجعیت:
مراجع شیعه سرچشمه ی اصلی قدرت این مذهب اند. اینان همیشه با تاکید ب اصول شیعه، به شدت از آن محافظت و صیانت می کنند. اینان در تاریخ طولانی تشیع، هیچ وقت با حاکم غیر اسلامی بیعت نکردند و با وی دست دوستی ندادندن. به علت فتوای یک مرجع وقت یعنی آیت الله شیرازی، انگلیس نتوانست داخل ایران شود. بزرگترین مرکز علمی شیعه در عراق بود و چون صدام حسین علی رغم به کارگیری تمام توان خود و سعی و کوشش فراوان نتوانست آن را بخرد و مجبور به بستن آن شد.

این در حالی است که مراکز دیگر علمی در جهان همیشه با حکام وقت همراهی کرده اند. ببینید جایی مثل قم در مرکز ایران، تخت ظلم شاهنشاهی را برچید و اکنون نیز پنجه در پنجه ی آمریکا ی ابر قدرت، زورآزمایی می کند. در لبنان نهضت آیت الله موسی صدر، ارتش های انگلیس ، فرانسه، و اسرائیل را مجبور به فرار کرد. امروز نیز حزب الله لبنان بزرگترین مزاحم اسرائیل در طول تاریخ تاسیس آن دولت به شمار می رود. ما از همه ی این مطالعات به این نتیجه می رسیدیم که رو در رویی مستقیم با شیعه زیانبار و امکان پیروزی در آن بسیار کم است. بنابراین باید به کارهای پشت پرده ای روی آورد و به جای اصل قدیمی انگلیسی ها « تفرقه بینداز و حکومت کن» اصل دیگری تحت عنوان « تفرقه بینداز و نابود کن» را پیش گرفت.

بنابراین باید افرادی که با شیعه اختلاف اعتقادی دارند را بطور منظم و مستحکم علیه شیعه سازمان دهی کرد. باید شایعه ی کافر بودن برانگیز نوشت. باید افراد کم سواد و بی سواد را جمع کرد و آنها تقویت نمود تا وقتی تعداد آنها ( که ستون پنجم ما هستند) به مقدار مناسب رسید، علیه شیعه جهاد مسلحانه آغاز شود. باید چهره ی تشیع، منسوخ شود تا نزد عوام غیر مقبول باشند و در میان عامه مورد نفرت قرار گیرند.

2. عاشورا و عزاداری:
در میان شیعه مراسم عزاداری مرسوم است. آنها به یاد واقعه ی کربلا جمع می شوند و یک نفر سخنرانی و واقعه ی کربلا را بیان می کند و مستمعین هم گوش می کنند. بعد از آن طبقه ی جوان، سینه زنی و عزاداری می کنند. این سخنران و این مستمعین برای ما اهمیت زیادی برخوردار هستند؛ زیرا از همین عزاداری و مجالس است که درمیان شیعه جوش و خروش ، آزادی خواهی و جنگ با باطل به خاطر حق، به وجود می آید. ما به خاطر همین، ده ها میلیون دلار از بودجه ویژه را برای در دست گرفتن سخنرانان و مستمعین اختصاص داده ایم. و این کار چنین تحقق می پذیرد که ابتدا دنبال افرادی از شیعه که پول پرست و دارای عقاید سست و در عین حال دارای شهرت و قدرت تاثیر و نفوذ باشند، می رویم تا به واسطه ی آنهادر عزاداری ها نفوذ پیدا کنیم.

3. برنامه های دقیق و مخرب:
ما از این افراد اهداف زیر را پیگیری می کنیم.

به وجود آوردن و یا سرپرستی مداحانی که معرفت عقاید شیعه را ندارند.
شناسایی و کمک مالی به افرادی از شیعه که بتوانند توسط نوشتارهای خود، عقاید و مراکز علمی شیعه را هدف قرار دهند؛ بنیانهای تشیع را منهدم کرده و آن را اختراع مراجع شیعه وانمود کنند.
اضافه و یا حفظ نمودن رسوماتی در عزاداری که با عقاید شیعه منافات داشته باشد.
عزاداری ها به گونه ای معرفی و مطرح شود که عموم جامعه احساس کنند تشیع، گروهی جاهل و توهم پرست است که در محرم برای انسانهای عادی مزاحمت به وجود می آوند. برای تشریح این جور برنامه ها لازم است پول هنگفتی خرج شود و مداحان خوب تشویق شوند.


و این گونه تشیع که یک مذهب دارای قوت منطقی است تبدیل به مذهبی درویشی محض می شود و از درون، پوک و خالی می گردد و در ذهن عوام الناس نفرت و در خود شیعه افتراق و پراکندگی گسترش می یابد. آنگاه و در نهایت باید توسط نیروهای جهادی بر آنها تیر خلاص زد و نابودشان کرد.

تحقیق و جمع آوری مطالب فراوانی علیه مرجعیت و نشر اشاعه ی آنها توسط نویسنده های پول پرست و بی نام. در این باره باید پول خوبی خرج شود و در میان مداحان و عوام شیعه مواد زیر زمینی پخش و منتشر گردد تا شیعیان دچار آشفتگی و چند دستگی شوند. و با این برنامه ها پیش بینی می شود که در مرحله ی نهایی، صدای اعتراض خود شیعه ها علیه مرجعیت بلند شود تا آنجا که در سال 2010 میلادی دیگر مرجعیت یا به عبارت دیگر مرکزیت اقتدار شیعه که تا کنون سد اصلی جلوی دولتمردان ما بوده اند به وسیله ی خود شیعیان پایان یابد.


سختی جنگ نرم

جنگ نرم ,     نظر
 

سختی جنگ نرم

روح الله عباسپور

جنگ نرم (Soft War) در فرهنگ سیاسی به معنای فروپاشی از درون و در حقیقت شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانه ای است که «جامعه هدف» یا گروه هدف را نشانه می گیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش رقیب را به انفعال یا شکست وا می دارد.

 جنگ نرم با هدف گرفتن فکر و اندیشه ملت‌ها نقش مهمی را در سست نمودن حلقه‌های فکری و فرهنگی جوامع ایفا می‌کند از این رو برخی کارشناسان معتقدند مهمترین ابزار در این رویارویی نهان رسانه‌ها و قلم نویسندگان است.

گروه‌های هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده‌های مردم هستند. نخبگان نیروهای میانی این نبرد را تشکیل می‌دهند و می‌توانند به عنوان تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان یک حکومت مطرح باشند. نخبگان جامعه مدنی مانند رهبران احزاب با آشفتگی ذهنی خود، می‌توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ایجاد کنند و روحیه ملت را درهم بشکنند.  از این رو این گروه به عنوان یک هدف مورد همواره مورد توجه دشمن است، چرا که دگرگون کردن و نفوذ فکری در نخبگان بی‌بصیرت به صورت خودکار انحراف فکری بسیاری از مردم در در پی دارد و هزینه‌های دشمن را کاهش می‌دهد.

 از دیگر گروه‌های مورد هدف در جنگ نرم همواره دانشجویان و دانشگاهیان بوده‌اند، چرا که جنب و جوش، تحرک و بی‌پروایی این گروه به دلیل برخورداری از عنصر جوانی، کرسی ‌علمی، نفوذ کلام و گستردگی جغرافیایی حضور آنان در کشور هدف، می‌تواند ضمن کم کردن هزینه‌‌ها، دستگاه تبلیغی مناسبی نیز برای دشمن فراهم کند، به همین دلیل بزرگان کشور همواره از جنبش‌های دانشجویی حمایت و آنان را به گسترش فعالیت در زمیه عدالت خواهی تشویق‌ و آنان را به تفکر، تدبر و دوری از افراط و تفریط و پرهیز از اقدامات عجولانه دعوت کرده‌اند.

در جنگ نرم دشمن می‌کوشد تا با آماده کردن افکار عمومی به عنوان یکی از مهمترین عناصر توجیه حرکات سیاسی و نظامی، زمینه را برای رسیدن به اهداف خود توسط عناصر درونی جامعه هدف فراهم کند.

جنگ نرم و طراحی آن پیچیدگی‌ها و درجات خاص خود را دارد به گونه‌ای که در برخی موارد متخصصان این گونه جنگ‌ها می‌توانند با اندکی درنگ نقشه اصلی دشمن را شناسایی و با اطلاع رسانی به هنگام سبب هوشیار شدن اذهان سالم جامعه شوند و به کسانی که بر اساس منطق صحیح و به دور از لجبازی‌های سیاسی می‌اندیشند در ارایه تحلیل کمک کنند.

تاریخچه جنگ نرم دشمنان علیه جمهوری اسلامی ایران باز‌می‌گردد به دوران پس از جنگ‌های تسلیحاتی، فیزیکی و تحریم‌های سنگین اقتصادی. پس از این دوران دشمنان که از مقاومت دلیرانه مردم در پاسداری از مرز و بوم و حکومت خودخواسته خود در بهت فرو رفته بودند خود را با نوعی نظام سیاسی مواجه دیدند که به معادلات سکولاریستی آنان پاسخ‌های آزمایشگاهی نداد و ارزش‌های معنوی را بر ارزش‌های مادی برگزیده جوامع غربی ترجیح داده بود.

نمادهای ارزشی جامعه ایرانی ـ اسلامی و تاثیر آن بر فرهنگ عمومی حاکم بر این جامعه به گونه‌ای بود که در فرمول‌های تجربی غرب‌ساخته پاسخ درست نمی‌داد و معادلات آنها را بهم می‌زد به گونه‌ای که در برخی موارد تهدیدها را تبدیل به فرصتی مناسب برای بهره‌برداری حداکثری ایرانیان می‌کرد، هرچند بوق‌های تبلیغاتی غرب با علم به این مطلب، مساله را آن‌گونه که می‌خواستند و به آنها دیکته شده بود منعکس می‌کردند.

این مساله پریشانی ذهنی سیاستمداران غرب را فراهم کرد و آنان را وادار کرد تا با مطالعه جامعه ایران و نهادها و نمادهای ارزشی موجود در این جامعه به شناخت بهتر و در نتیجه تحلیل صحیح‌تری از آن برسند. بر اساس این اندیشه فعالیت گسترده‌ای با کمک دانشگاه‌ها، موسسات کوچک و اقماری مختلف و کمیته‌های ویژه سرویس‌های امنیتی و دیگر مراکز و نهادها آغاز شد.

دانشگاه‌ها با جذب و بورسیه کردن دانشجویان ایرانی و حمایت از تحقیقات و پایان‌نامه‌های با موضوعات تطبیقی، موسسات و بنیادهای مختلفی چون موسسات آماری، جمعیت‌های دفاع از حقوق بشر، برخی بنگاه‌های خبری و ... با جمع آوری اطلاعات و ارایه تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی و نهادهای جاسوسی و امنیتی با استفاده از شگردهای خود پرونده‌ای از ایران فراهم کردند که مطالعه آن کلیدواژه‌هایی چون دین، معنویت، شهادت‌طلبی، فرهنگ انتظار، امام حسین(ع)، عاشورا، عزاداری، اهل‌بیت(ع)، هیات، امام زمان(عج)، ولایت، ولی فقه و دیگر کلمات را به دست می دهد. آنان فهمیدند در این کلیدواژه‌ها رمزی است که همواره برنامه‌ها، دسیسه‌ها وتوطئه‌هایشان را در ایران با شکست مواجه می‌کند از این رو تک تک این عناصر و نهادهای ارزشی را مورد حمله یا جایگزین‌سازی قرار دادند. لکن این کار با ظرافت خاصی از سوی برخی کج‌فهمان و دگراندیشان داخلی با بیانی به ظاهر علمی و منطقی اما سرشار از مغالطه‌ و سفسطه آغاز شد. طرح مسایلی چون افیون بودن دین، خشونت باربودن شهادت و شهادت طلبی، انتقام کشته‌شدگان بدر و خشونت پیامبر(ص) در این جنگ با شهادت امام حسین(ع) و جریان عاشورا، معصوم نبودن اهل‌بیت(ع)، امکان استیضاح امام زمان(عج)، مخالفت با ولایت مطلقه فقیه و تلاش در مخدوش کردن جایگاه آن از شبهاتی است که بارها و بارها در دوران به اصطلاح اصلاحات بر زبان دگراندیشان معلوم‌الحال در مجامعی که توان پاسخ‌گویی به آنها را نداشتند جاری شد و برخی رسانه‌های چمدان دلار بگیر به ترویج آن پرداختند.

در صحنه سیاسی هم کار به همین منوال پیش رفت. القای ناگزیر بودن ارتباط ذلیلانه با آمریکا و دیگر قدرت‌های استعماری، کامل بودن الگوی غربی دموکراسی، غیردموکراتیک بودن نهادهایی چون شورای نگهبان و ولایت فقیه و ترویج ادبیات سکولار سیاسی در قالب آزادی فعالیت احزاب در داخل از جمله این فعالیت‌ها بود.

اوج فعالیت و تلاش برای از بین بردن این نهادهای ارزشی در بین مردم و به ویژه نسل جوان در دوران اصلاحات صورت گرفت لکن هربار که ماه‌ها یا سال‌ها تلاش دشمنان برای به مخاطره کشیدن یکی از این نهادها می‌رفت تا به نتیجه برسد، رهبری داهیانه یک فقیه هوشیار از جایگاه ولایت فقیه همه چیز را به هم می‌زد و معادلات آنان را به بن‌بست می‌کشانید از این رو نبردی نه تنها آسان که جنگ نرم سخت آغاز شد. هدف در این رویارویی نهان ولی فقیه و جایگاه ولایت فقیه در نظام اسلامی بود، راه‌های مختلف آزمایش شد، از حمله به کوی دانشگاه با عنوان دستور رهبری تا نامه نوشیدن جام زهرو پذیرش ذلت؛ از طرح شبهات کلامی بین دانشجویان تا فحاشی‌ در جلسات خصوصی و شبکه‌های ماهواره‌ای جیره‌خوار، لکن نتیجه به دست آمده در هر مرحله مورد رضایت سران استعمار و اندیشمندان پلیدی واقع نمی‌شد.

در جریان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری دشمن با درک این نکته که بهترین راه ضربه زدن به این جایگاه استفاده از عناصر نزدیک به آن یا به اصطلاح خودی‌هاست با طرحی پیچیده و با استفاده از همه شرایط سیاسی به وجود آمده در داخل کوشید تا با استفاده از ظرفیت هاشمی رفسنجانی که از یک سو از نزدیک‌ترین مسؤولان نظام به رهبری به شمار می‌رود و از سوی دیگر اختلاف نظر وی با دولت در مسایل مختلف سیاسی، اقتصادی و بین المللی آشکار بود، این مقابله را به نمایش بگذارد و با دامن زدن به آن از سوی عناصر داخلی بیشترین بهره‌ را ببرد.

در این میان کوته‌بینی برخی نامزدهای شکست خورده انتخابات که با حرکات غیرمعمول خود در جهان سیاست آگاهانه یا ناآگاهانه در حال ایجاد گسست در جامعه بودند فضای جامعه را به سمتی سوق داد که زمینه را برای پذیرش شایعات بی اساس آماده کرد. شایعاتی که نمونه‌ آن در اعلام اسامی کشته شدگان اغتشاشات و شکنجه جنسی بازداشت شدگان به سرعت رسانه‌ای و سرانجام دروغ‌پردازی افراد مغرض در آن مشخص شد.

به هر حال هر چند هاشمی رفسنجانی در ابتدا با نوشتن نامه‌ای به مقام معظم رهبری در ایام انتخابات وارد این بازی سیاسی شد و می‌رفت تا ندانسته بخش سخت جنگ نرم دشمن را عملیاتی کند لکن هوشیاری رهبری باز هم این فتنه را در گلوگاه موفقیت خود متوقف کرد و نماز جمعه تاریخی ایشان در 29 خرداد این طرح شوم را نقش برآب کرد و رییس مجلس خبرگان با موضع‌گیری‌های بعدی خود به ویژه در اجلاس رسمی خبرگان در هفته گذشته این پیام را به بدخواهان نظام اسلامی داد که هرگز از چارچوب نظام خارج نمی‌شود و تنها راه‌ برون رفت از مخاطرات و مشکلات جامعه اسلامی پیروی از ولی‌فقیه و تلاش برای حفظ ارکان اساسی نظام است، چرا که فتنه‌ها می‌گذرند ولی نظام با استواری به راه خود ادامه خواهد داد.

فتنه حوادث پس از انخابات نشان داد آنچه نخبگان سیاسی جامعه باید به آن توجه کنند مساله بصیرت است که بارها در کلام رهبری متبلور شده ، چرا که گاهی در جنگ نرم با همه فراست و نخبگی که افراد از خود نشان می‌دهند، فریب پیچیدگی طرح دشمن را می‌خورند و وارد گردونه‌ای می‌شوند که یا زیان جبران‌ناپذیری به بدنه نظام اسلامی وارد می‌کند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع :

1- کتاب جنگ نرم؛ براندازی نرم در کشورهای مدل
2- روزنامه رسالت؛ جنگ نرم آمریکا علیه ایران؛ چیستی و چرایی؛ محمدمهدی انصاری
3- راهکارهای آمریکا در جنگ نرم با جمهوری اسلامی ایران؛ مهسا ماه‌پیشانیان
4- سایت جوان آنلاین، کالبدشکافی روش‌ها؛ از فریب تا سبک زندگی؛ امیر محبیان 


پروژه محاربه سبز تمام شد، دوباره منافق شوید!

سبز , منافقین ,     نظر
دستور جدید موسوی به سبزها:
...موسوی که گویا اینک سایه مجازات اعدام را بالای سر خود احساس کرده افزود : "با داد و ستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عده ای به کام مرگ فرستاده شوند"!... موسوی که پیش از این قاتلان دکتر مسعود علی محمدی را در بیانیه شماره 10 خود "برادرانش" لقب داده بود، نظام اسلامی را به زندانی کردن افراد بی گناه (!) متهم کرد!

نقش رسانه در جنگ نرم

وبلاگ ولایت عشق
نقش رسانه در جنگ نرم

اصحاب رسانه با هوشمندی مثال‌زدنی خود، که موجب شکست دشمن در 30 سال گذشته شد، در جنگ نرم نیز حفظ منافع ملی، تصویرسازی درست توام با امیدآفرینی ، کمک به تقویت وحدت و انسجام ملی و ایجاد تحرک و نشاط در جامعه و تولیدات موثر رسانه‌ای در دستور کار خود قرار دهند .

9:54- 23 دی 88

بسیاری از کارشناسان معتقدند که با توجه به گستردگی دنیای ارتباطات، امروزه با جنگ رسانه ای نیز روبرو هستیم به شکلی که گفته می شود، هر رسانه ای که قوی تر است می تواند در جهت دهی به افکار عمومی مردم مؤثر عمل کند.

 در جنگ نرم «رسانه ها» ابزار بسیار قوی و کارآمدی محسوب می شوند که با اذعان تاسف باید گفت:در جنگ نرم رسانه ها اغلب در اختیار مراکز ثروت و قدرت هستند و هر آنچه که اربابان خود دیکته می کنند همان را منعکس می نمایند.

 خوب، برای تقویت زیرساخت های فرهنگی و رسانه ها و مقابله با جنگ رسانه ای دنیای غرب، بایستی به نقش رسانه به عنوان یک ابزار مهم و جریان ساز بیش از پیش اهمیت بدهیم و از طرفی دیگر افراد رسانه ای، نیز نسبت به مباحث موجود حساسیت نشان دهند.

یکی از شیوه های جنگ نرم،توسعه بخش عملیاتی آفندی جنگ رسانه ای و گسترش هدفمند شبکه های ماهواره ای است.

بدون شک در جنگ نرم دشمن، نخبگان کشورمان وظایف خطیری برعهده دارند؛ از جمله آنها مشخص نمودن مرز خودی و غیرخودی، اطاعت محض از مقام عظمای ولایت،به عنوان دیده بانی امین و هوشمند و نهادینه نمودن فرهنگ واقع بینی و سطحی و هیجانی برخورد نکردن با مسائل جاری کشور است.

نگاه مدیریتی بحران در رسانه ها ، نگاهی مربوط به شرایط بحرانی موجود بوده و مطمئنا تصمیمات اتخاذ شده توسط آن مدیریت تحت تاثیر شرایط و مصلحت موجود عمل خواهد کرد .

بدیهی است که در کوران تصمیم گیری در زمینه بحرانهای وارده بر یک ایدئولوژی ، عواملی مورد توجه و دقت نظر کارشناسان قرار دارد که تصمیمات نهایی در راستای این عوامل گرفته شده و واکنش مورد نظر صورت می پذیرد .

نحوه نمایش سانه ای و وقوع آن، نوع مخاطب، تاثیرات زود هنگام یا فرسایشی طولانی مدت، وسعت بحران وارده بر مدیریت رسانه است.

تهاجم رسانه ای در زمان ثبات سیاسی ، اقتصادی و نظامی یک ایدئولوژی صورت گرفته یا در شرایط بحرانی آن و بررسی تقویم تاریخی، سیاسی،زمان و شرایط بحرانی به وجود آمده در مدیریت رسانه است.

 و بالاخره نوع تصمیم گیری نهایی و واکنش منطقی در مقابل بحران نرم،از عوامل شکل گرفته شده در مدیریت بحران رسانه می باشند.

خوب،با این تفاسیر ،باید نقش رسانه در جنگ نرم مورد بررسی قرار گیرد.

دنیای امروز عرصه جنگ بین رسانه هاست؛ رسانه کارکردی دوسویه دارد، ولی عملا رسانه های امروزی در خدمت نظام سلطه است .

 رسانه در حوزه های مختلف ، کارکرد متفاوت دارد؛چرا که با استفاده از رسانه ها می توان در جامعه انگیزه و حرکت ایجاد کرد و یا فرهنگ عمومی را پایه ریزی و گسترش داد و همینطور افکار عمومی را در رابطه با موضوع خاصی تبیین کرد .

رسانه می تواند ارتباط دوسویه را بین افراد یک جامعه و حتی جامعه جهانی برقرار کند؛ گرچه قدرتهای استکباری از رسانه برای گسترش نفوذ خود در جامعه جهانی استفاده می کنند .

متاسفانه امروز اکثر رسانه های مطرح و قدرتمند دنیا در اختیار نظام سلطه و در راستای اهداف غیرانسانی آنان قرار دارد؛ ولی رسانه همانند شمشیر دولبه است و کشورهای هدف هم می توانند از آن برای مقابله با توطئه های نظام سلطه بهره ببرند.

گرچه رسانه های نظام سلطه به پیشرفته ترین ابزار روز جهان مجهز هستند، ولی در دهه های اخیر کشورها و ملتهای دیگر هم توانستند با استفاده از رسانه های خود در برابر رسانه های نظام سلطه عرض اندام کنند .

 افزون بر بهره‌گیری که نظام سلطه از رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری پیشین داشته است،اکنون نیز با توجه به تحولی عظیم در بهره‌گیری از ماهواره‌ها ، اینترنت و فرستنده‌های پرتابل و ده‌ها فناوری برتر رسانه‌ای با تجهیزات و ابزار‌ها که در دست سردمداران نظام سلطه است، در جهت تحمیل اراده خود بر ملت‌ها مورد استفاده قرار می‌دهد.

آنچه مسلم است جنگ رسانه‌ای از برجسته‌ترین مولفه‌های جنگ نرم و جنگ‌های مدرن در جهان کنونی محسوب می‌شود. جنگ نرم به مثابه راهبرد و استراتژی انتخابی نظام سلطه برای تسلط بر افکار و اراده ملت‌ها تدوین و طراحی شده است.

اما بیشترین کاربرد جنگ رسانه‌ها در هنگامه نبرد‌های نظامی‌شدت یافته و می‌یابد، البته ‌این به آن معنا نیست که ‌این کاربرد از اهمیت رسانه‌ها در دیگر زمان‌ها می‌کاهد، بلکه می‌توان گفت آن جنگی است که در شرایط صلح و نه صلح و جنگ نیز بین قدرت‌ها و دولت‌ها به صورت غیررسمی ‌مورد استفاده قرار می‌گیرد.

آنجا که قدرت‌ها توان به میدان آوردن نیروی نظامی ‌را ندارند و یا جامعه آنان قادر به تحمل تلفات انسانی نیست ، به جنگ رسانه‌ای روی می‌آوردند و از این ابزار بهره‌برداری می‌کنند.

جنگ رسانه‌ای از جمله جنگ‌های بدون خون‌ریزی و جنگ آرام محسوب می‌شود .

با توجه به اینکه در جنگ رسانه ای خشونتی اعمال نمی شود؛ وقوع آن برای مردم نامحسوس است از طرفی بسیج عمومی هم در آن کاربرد ندارد و به اصطلاح جنگ رسانه جنگ بین نخبگان است.

پس میزان تخریب زیاد است تا حدی که شهروندان عادی کشور‌ هدف، متوجه حجم سنگین این جنگ بر فضای روحی و روانی خود و اطرفیان‌شان نمی‌شوند.

قدرت نفوذ سردمداران این جنگ و قدرت تاثیرگذاری و نفوذ آن به گونه‌ای است که در سطوح جامعه اعم از شهر و روستا گسترش می‌یابد.

در این جنگ ، ملت‌ها و مردم با خواست و اراده خود و قبول هزینه در معرض حمله قرار می‌گیرند .

 در این جنگ طرف متخاصم کنترل افکار عمومی را در اختیار می گیرد .

وظیفه اصحاب رسانه در این جنگ نرم چیست؟!

 آری، اصحاب رسانه با هوشمندی مثال‌زدنی خود، که موجب شکست دشمن در 30 سال گذشته شد، در جنگ نرم نیز حفظ منافع ملی، تصویرسازی درست توام با امیدآفرینی ، کمک به تقویت وحدت و انسجام ملی و ایجاد تحرک و نشاط در جامعه و تولیدات موثر رسانه‌ای در دستور کار خود قرار دهند .

تردیدی نیست که رسانه‌ها تاثیرگذاری عمیق و سریعی در شکل‌گیری نگرش‌ها و باورها نسبت به مسایل داخلی و بین‌المللی دارند و این مهم با حضور مثبت و فعال در عرصه‌های جهانی با درک موقعیت منطقه‌ای و جهانی ایران اسلامی و روی آوری رسانه‌ها به برخورد حرفه‌ای و رویکرد تولیدی بدون تاثیرپذیری از تبلیغات هدفدار خارجی بهتر و همگون‌تر با منافع محقق خواهد شد.

در این جا قابل تامل است که سیاستگذاران شرایط کار حرفه‌ای رسانه را درک نمایند و به تبع آن نگاهی بازتر در عرصه رسانه‌ها داشته باشند، ارتباط و تعامل بین مدیران و رسانه‌ها تقویت شود، مراکز علمی به رشد دانش و تربیت نیروی انسانی ماهر در عرصه رسانه توجه نمایند، از توسعه زیرساخت‌هایی که موجب تقویت رسانه‌ها می‌شود، حمایت کنند و زمینه‌های توسعه شبکه‌های درون‌مرزی و برون‌مرزی را فراهم نماید و مطالبات دیگر که باید به آن‌ها توجه شود


دغدغه های رهبری پیرامون جنگ نرم

 
 
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی خود درتاریخ 4/6/88 چنین می فرمایند. " امروز ‏جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم ‏همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ ‏این خیلى براى ما مایه‏ى خوشحالى است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان ‏بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکرى‏اند. یعنى شما افسران جوانِ جبهه‏ى مقابله‏ى با جنگ نرمید.‏ اینى که چه کار باید بکنید، چه جورى باید عمل کنید، چه جورى باید تبیین کنید، این ها ‏چیزهائى نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ‏ندهید؛ اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلى‏تان، فکرى‏تان، در اتاقهاى فکرتان ‏بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و ‏جمهورى اسلامى است در مقابله‏ى با یک حرکت همه‏جانبه‏ى متکى به زور و تزویر و پول و ‏امکانات عظیم پیشرفته‏ى علمىِ رسانه‏اى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.‏ آنها براى حمله‏ى به جمهورى اسلامى استدلال دارند. به نظر من استدلالشان از دیدگاه آنها ‏استدلال تامى است. در یک نقطه‏ى بسیار حساس جهان از لحاظ جغرافیائى، یعنى این نقطه‏ى ‏خاورمیانه، خلیج فارس، دریاى سرخ، شمال آفریقا، بخشى از مدیترانه - این حوزه‏ى عظیمى ‏است دیگر - مجموعه‏ى امت اسلامى واقع شده.‏ ‏ همچنین ایشان می فرماید:‏ ‏ مگر آن وقتى که شماها همت کنید؛ شما جوانها کشور را از لحاظ علمى، از لحاظ اقتصادى، از ‏لحاظ امنیتى به نقطه‏اى برسانید که امکان آسیب پذیرى‏اش نزدیک به صفر باشد؛ آن وقت کنار ‏می کشند و توطئه‏ها تمام خواهد شد.‏ ودر بخش دیگری می فرمایند: حالا شما جوانانى که گفتیم افسران جوان مقابله‏ى با جنگ نرم ‏هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونى چیست؛ خوب، ‏خودتان بگردید نقش را پیدا کنید. یا مقابله‏ى با نفاق جدید، یا تعریف عدالت. من اینجا بیایم ‏بنشینم یک بحث فلسفى بکنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جورى است. وباز می فرمایند: ‏عزیزان من! شرط اصلى فعالیت درست شما در این جبهه‏ى جنگ نرم، یکى‏اش نگاه خوشبینانه و ‏امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضى‏تان به جاى پدربزرگ شما ‏هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روى توهم، بلکه از روى بصیرت. شما جوانید - ‏مرکز خوشبینى - مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه ‏نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‏اى دارد» شد، به دنبالش ‏بى‏عملى، به دنبالش بى‏تحرکى، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حرکتى وجود نخواهد داشت؛ ‏همانى است که دشمن میخواهد.‏
معظم له درتاریخ 8/6/88در دیدار با اساتید در آن خصوص می فرمایند: ما با جنگ نرم، با ‏مبارزه‏ى نرم از سوى دشمن مواجهیم، که البته خود جوانها هم همین را هى گفتند؛ مکرر قبل از ‏اینکه بنده بگویم، آنها هم هى گفتند و همه این را می دانستند. آنى که من اضافه کردم این بود ‏که گفتم: در این جنگ نرم، شما جوانهاى دانشجو، افسران جوان این جبهه‏اید. نگفتیم سربازان، ‏چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنى سرباز ‏هیچگونه از خودش تصمیم‏گیرى و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم ‏هم فرماندهانِ طراح قرارگاه‏ها و یگانهاى بزرگ، چون آنها طراحى‏هاى کلان را می کنند. افسر ‏جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست مى‏بینید؛ با جسم خود و ‏جان خود صحنه را مى‏آزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران ‏جوان، فکر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم مى‏بینند، در ‏چهارچوب هم کار می کنند. خوب، با این تعریف، استاد دانشگاه چه رتبه‏اى دارد؟ اگر در ‏زمینه‏هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى، مسائل کشور، آن چیزهائى که به چشم باز، به ‏بصیرت کافى احتیاج دارد، جوان دانشجوى ما، افسر جوان است، شما که استاد او هستید، رتبه‏ى ‏بالاترِ افسر جوانید؛ شما فرمانده‏اى هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست ‏شناسائى بکنید؛ هدفهاى دشمن را کشف بکنید؛ احیاناً به قرارگاه‏هاى دشمن، آنچنانى که خود او ‏نداند، سر بکشید و بر اساس او، طراحى کلان بکنید و در این طراحى کلان، حرکت کنید. در ‏رتبه‏هاى مختلف، فرماندهانِ بالا این نقشها را ایفا میکنند.‏
 اما حضرت ایشان در دیدار شعرادر تاریخ (????/??/??) جزئی تر مطلب را بیان می فرمایند: من ‏به شما عرض می کنم که این حرکت عظیم انقلاب اسلامى، یک حرکت تمام شده نیست. حالا ‏یک گوشه‏ى از لشکر آن من و شماییم که حالا یک ذره مثلاً اهل ادب و فرهنگ و اینها محسوب ‏می شویم؛ «و للَّه جنود السّماوات و الارض»؛( فتح: آیه7) لشکر او زمین و آسمان نمی شناسد؛ «و کان ‏اللَّه عزیزا حکیما»؛( فتح: آیه7) خدا عزیز است - عزیز یعنى غالبِ لایغلب، یعنى بی‏نیاز از همه - من ‏و شما هم حالا یک گوشه‏اى از کار را در دست می گیریم. این حرکت عظیمى که با انقلاب اسلامى ‏شروع شد، یک حرکت تمام شده نیست؛ مطلقاً تمام شده نیست، آن حرکت ادامه دارد. همینى ‏که حالا معمول شده که در بیانها و در تلویزیون و توى تبلیغات و توى دادگاه و توى زبان همه، می ‏گویند: جنگ نرم؛ راست است، این یک واقعیت است؛ یعنى الان جنگ است. البته این حرف را ‏من امروز نمی زنم، من از بعد از جنگ - از سال 67 - همیشه این را گفته‏ام؛ بارها و بارها. علت ‏این است که من صحنه را می‏بینم؛ چه بکنم اگر کسى نمی‏بیند؟! چه کار کند انسان؟! من دارم ‏می‏بینم صحنه را، می‏بینم تجهیز را، می‏بینم صف‏آرایی‏ها را، می‏بینم دهانهاى با حقد و غضب ‏گشوده شده و دندانهاى با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه‏ى این ‏آرمانها و علیه همه‏ى آن کسانى که به این حرکت دل بسته‏اند را؛ اینها را انسان دارد می‏بیند، ‏خب چه کار کند؟ این تمام نشده. چون تمام نشده، همه وظیفه داریم. وظیفه‏ى مجموعه‏ى ‏فرهنگى و ادبى و هنرى هم وظیفه‏ى مشخصى است: بلاغ، تبیین؛ بگویید، خوب بگویید. من ‏همیشه تکیه بر این می کنم: بایستى قالب را خوب انتخاب کنید و هنر را بایستى تمام عیار توى ‏میدان بیاورید؛ نباید کم گذاشت، تا اثر خودش را بکند.‏ می‌بینید، دیگران با این کارهاى هنرمندانه‏اى که بعضاً دارند، دارند یک باطلهایى را تبلیغ می ‏کنند؛ شگفت اینکه ما هم همان حرفها را قبول می کنیم! همین سریال کره‏اى که دارد پخش می ‏شود و همه دارند آن را می‏بینند، یک تاریخ‏سازى و افسانه‏ى باطل است؛ آدم اگر بخواهد توى ‏شاهنامه بگردد و این جور داستانى را پیدا کند، ده پانزده تا از این داستانها می شود پیدا کرد. ‏منتها طرف هنر به کار برده؛ وقتى کسى هنرمندانه کار می کند، پاداشش همین است که ‏جنابعالى هم که هیچ علاقه‏اى به آن تاریخ و به آن فرهنگ ندارید، می‏نشینید و با کمال علاقه ‏گوش می کنید و خواهى نخواهى آن فرهنگ را جذب می کنید! این خاصیت هنر خوب است.‏

محورهای مدنظر رهبری عبارتنداز:

الف) مخدوش کردن نقاط قوت

"یکى این است که نشانه‌‌هاى امید را مخدوش کنند؛ مورد خدشه قرار بدهند، که از جمله همین انتخابات بود. حضور هشتاد و پنج درصدى مردم، یک چیز امید بخشى است، یک چیز مهمى است.

ب) بزرگنمایی نقاط ضعف و القاء یأس

"متقابلاً نقاط ضعف کوچکى که حتماً وجود دارد، بزرگ کنند یا نقاط ضعف را - نمی‌‌گوئیم هم کوچک، نقاط ضعفى وجود دارد - بزرگ‌‌نمائى کنند؛ چند برابرِ آنچه که هست، این نقاط ضعف را نشان بدهند؛ سیاه‌‌نمائى کنند؛ تلقى‌‌هاى بدبینانة نسبت به نظام را گسترش بدهند. به‌‌زور می‌خواهند این یأس را به جامعه القاء کنند. وقتى یأس وارد جامعه شد، جامعه از پویائى خواهد افتاد؛ افراد مبتکر، افراد نخبه، افراد جوان و پُر نشاط منزوى می‌شوند، کناره‌‌گیرى می‌کنند، دست و دلشان به کار نمی‌‌رود، مشارکتها کم می‌شود، پویائى جامعه از دست می‌رود. این یکى از خطوط کارى دشمن است.

ج) ایجاد تفرقه

"یکى از خطوط دشمن، ایجاد تفرقه است؛ هر چه بتوانند، در هر جا بتوانند، در هر سطحى که بتوانند؛ در سطوح مختلف؛ از مسئولین، غیر مسئولین، آحاد مردم، بین خودِ گروه‌‌هاى روحانى، بین خودِ گروه‌‌هاى دانشگاهى، بین خودِ جمعها و جمعیتهاى واحدهاى دیگر اجتماعى، و بین اینها با یکدیگر ایجاد اختلاف کنند، و بین مذاهب. نمونه‌‌هاى فراوانش را دارید مشاهده می‌کنید که در جامعه هست. این یک مسئله است. خط دشمن خط ایجاد تفرقه است.

د) ایجاد غفلت از دشمن

"مسئلة چهارم - این خط دیگرى است که به نظر ما دشمن بر روى او هم دارد سرمایه‌‌گذارى می‌‌کند - منصرف کردن ذهن مردم از دشمنىِ دشمن است... اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، باید نقش دشمن را ببیند. یکى از لوازم توجه و ملاحظه براى ضربه نخوردن، دیدن دشمنى است که می‌خواهد به ما ضربه بزند؛ ما را نباید از این غافل کنند. خط اغفالِ به خصوص خواص و نخبگان از تأثیر دشمن، یکى از خطوط القائى و تبلیغاتى دشمن است.

به همین دلیل، ایشان در دیدار با اعضای محترم مجلس خبرگان، درک توطئه را نیازمند بصیرت دانسته و می‌‌فرمایند: "اینجور نیست که شما خیال کنید توطئه نسبت به این کشور، یک توهم است؛ نه، یک واقعیت است؛ از همه طرف دارد توطئه می‌‌شود. ممکن است کسی که در جهت آن توطئه‌ها در داخل کشور محور حرکت قرار می‌‌گیرد خودش اصلاً نفهمد. فهمیدن این هم ذکاوت می‌‌خواهد. بعضی‌ها این ذکاوت را ندارند. ما آدم‌ها را تجربه کردیم؛ نمی‌‌‌فهمند دارند به ساز چه کسی می‌‌رقصند. ولی، این واقعیت را عوض نمی‌‌‌کند که آنها بفهمند یا نفهمند؛ بدانند یا ندانند. این توطئه‌ها وجود دارد.

بصیرت

?- تأکید بر اصل بصیرت

حضرت آیت الله خامنه‌ای در دیدار با خبرگان و پس از آن در سه دیدار دیگر ـ با مردم چالوس و نوشهر، با جمعی از نخبگان علمی کشو و با دانش آموزان ـ وهمچنین خصوصادردیداراخیربابسیجیان سراسرکشوربر ضرورت داشتن بصیرت درمقابله باتهدیدات نرم به ویژه از سوی نخبگان تأکید می‌ورزند و می‌فرمایند: "باید بصیرت داشت. آنچه که انسان از نخبگان جامعه و جریانات و گروه‌‌هاى سیاسى انتظار دارد، این است که با این حوادث، با این خطوط دشمن با بصیرت مواجه بشوند؛ اگر بصیرت و عزم مقابله وجود داشت، خیلى از رفتارهاى ما ممکن است تغییر پیدا بکند؛ آن وقت وضعیت بهتر خواهد بود. بعضى از کارها از روى بى‌‌بصیرتى است."1

ایشان در دیدار با مردم چالوس و نوشهر با تأکید بیشتر بر این مسأله و لزوم توجه همه گروه‌های اجتماعی به داشتن بصیرت می‌فرمایند: "در زندگىِ پیچیدة اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمی‌‌شود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعة ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئلة بصیرت اهمیت بدهند"2

ایشان می‌فرمایند: حرکت از روی بصیرت یک تأکید قرآنی است.

"برادران و خواهران عزیز! خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه می‌فرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حرکت می‌کنم؛ "قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی"؛ خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت می‌‌کند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت.

دردیداراخیررهبری بابسیجیان سراسرکشورهم،ایشان ضمن توصیه مؤکد به همه رسانه‌ها، فعالان سیاسی و مسئولان برای پرهیز از اختلاف‌های جزئی و غیراصولی تأکید کردند: امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن که هدف آن ایجاد تردید، اختلاف و بدبینی میان آحاد مردم است و مهمترین راه‌های مقابله با این تهاجم حفظ و تقویت بصیرت، روحیه بسیجی، امید کامل به آینده و مراقبت جدی در تشخیص‌ها است.

?.اهمیت وفایده بصیرت

در رابطه با بصیرت دو سئوال اساسی وجود دارد: اول آنکه فایده حرکت با بصیرت چیست و به عبارتی چرا باید به این مسأله توجه کرد دوم آنکه به چه چیزهایی باید بصیرت داشت. مقام معظم رهبری در پاسخ به سئوال اول به حرکت آگاهانه، خنثی شدن توطئه دشمنان، گمراه نشدن و تمییز حق از باطل به عنوان فواید بصیرت اشاره می‌‌فرمایند: "علت این که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کرده‌ام، این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعة جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت می‌‌کنند و قدم برمی‌دارند، همة تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند می‌‌شود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمی‌‌تواند آنها را گمراه کند و به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان و لو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم می‌‌گذارد.

3. ابعاد بصیرت

ایشان در پاسخ به سئوال دوم یعنی اینکه ابعاد بصیرت چیست و به چه چیزهایی باید بصیرت پیدا کرد به پنج مورد اشاره می‌‌‌کنند:

"1. بصیرت در هدف، 2. بصیرت در وسیله، 3. بصیرت در شناخت دشمن، 4. بصیرت در شناخت موانع راه، 5. بصیرت در شناخت راه‌هاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن آنها؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، شما می‌‌دانید با چه کسى طرفید لذا ابزار لازم را با خودتان برمی‌دارید.

ایشان همچنین بصیرت را یکی از عناصر لازم برای مبارزه در کنار انگیزه برخاسته از ایمان می‌‌دانند: " یک عنصر دیگرى که لازم است، بصیرت است. اگر ملاحظه می‌کنید بنده مکرر در دیدار جوانها، دانشجویان، قشرهاى مختلف مردم، بر روى بصیرت تکیه می‌کنم، براى این است که در وضع بسیار مهم امروزِ دنیا و موقعیت استثنائى کشور عزیز ما - امروز در دنیا که موقعیت ممتازى است - هرگونه حرکت عمومى به بصیرتی عمومى احتیاج دارد. البته من این را هم به شما بگویم: امروز بصیرت جوانهاى ما از جوانان آن روزگارِ اول انقلاب و در اثناى انقلاب، یقیناً بیشتر است. خیلى چیزها را شما امروز می‌دانید، براى شما جزو واضحات است، که آن روزها باید براى جوانها، آنها را شرح می‌دادیم، بیان می‌کردیم؛ اما امروز جوانهاى ما اینها را می‌دانند؛ بصیرت بالاست. در عین حال من بر روى بصیرت تأکید می‌کنم.

4. بصیرت دشمن شناسی

مقام معظم رهبری در میان این امور که باید مورد توجه قرار گیرد ـ در فضای کنونی جامعه ـ بر دشمن شناسی تأکید ویژه‌ای دارند. ایشان شناخت استکبار جهانی و ابعاد دشمنی و چگونگی تحرکات آن را از مهم‌ترین موضوعاتی می‌دانند که باید به آنها توجه داشت.

"اولین مسئلة بصیرت این است که این استکبار چیست که باید با آن مبارزه کرد. استکبار یعنى قدرتى یا قدرتهائى در دنیا؛ چون نگاه می‌کنند به خودشان، مى‌بینند داراى امکانات پولى و تسلیحاتى و تبلیغاتى هستند؛ بنابراین باید به خودشان حق بدهند که در امور زندگى کشورها و ملتهاى دیگر دخالتهاى مالکانه بکنند؛ این معناى استکبار است.

ایشان آمریکا را به عنوان مصداق استکبار معرفی‌ می‌‌کنند و آن را نه فقط مسأله ایران بلکه مسأله دنیای اسلام و همه دنیا می‌‌دانند.مقام معظم رهبری پس از اشاره به تسلط استکباری آمریکا بر ایران در زمان طاغوت برخی از دشمنی‌های سی‌ساله این دولت با انقلاب اسلامی ایران را چنین بر می‌‌شمارند: "از همان ماه‌هاى اول، شمشیر را از رو بستند و سفارت شد مرکز توطئه؛ لانة جاسوسى، مرکز ارتباطات مشکوک براى تحریک این و آن، براى اینکه شاید بتوانند جمهورى اسلامى را زمین بزنند؛ شاید بتوانند جمهورى اسلامى را شکست بدهند. این اشتباه بزرگ را آمریکائى‌ها کردند. بعد هم هر چه توانستند و هر چه از دستشان برمى‌آمد، با جمهورى اسلامى و ملت عزیز و کشور ما کردند، که یک نمونه‌اش حمله به طبس است؛ یک نمونه‌اش قضیة سرنگون کردن هواپیماى مسافرى ماست که نزدیک سیصد نفر را در خلیج فارس کشتند - هواپیماى مسافرى را زدند و انداختند توى آب - یک نمونه‌اش حمله به سکوهاى نفتى ماست - زمانِ ریگان در خلیج فارس به سکوى نفتى ما حمله کردند - یک نمونه‌اش کمکهاى همه‌جانبه به صدام بعثى خبیث است، براى اینکه شاید بتوانند او را در جنگ بر ما پیروز کنند و جمهورى اسلامى را ضربه بزنند. از این قبیل اگر بخواهیم براى جنایات آمریکا فهرست درست کنیم، یک کتاب می‌‌شود.

5. لبخند آمریکایی

حضرت آیت الله خامنه‌ای برخورد به ظاهر دوستانه آمریکایی‌ها در برخی مقاطع را یک تغییر تاکتیکی برای فریب ایران معرفی کردند که فقط ساده لوحان و عافیت‌طلبان را فریب می‌‌دهد و حقیقت رابطه آمریکا با ایران را همانند حضرت امام خمینی(ره) به رابطه گرگ و میش تشبیه نمودند. "گاهى هم حرفهاى به‌ظاهر آشتى‌جویانه‌اى در این مدت زدند؛ اما هر وقت که لبخندى به روى مسئولین جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت کردیم، دیدیم خنجرى در پشت سرشان مخفى کرده‌اند؛ از تهدید دست برنداشته‌اند؛ نیتشان عوض نشده است. خندة تاکتیکى، لبخند و روى خوش تاکتیکى، فقط بچه‌ها و کودکان را فریب می‌دهد. یک ملت بزرگ با این تجربه، و مسئولین برگزیدة یک چنین ملتى، اگر فریب بخورند، یا باید خیلی ساده‌لوح باشند، یا باید غرق در هوا و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافیت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولین کشور، باهوش، دقیق، مجرب و پخته باشند و دل در گرو منافع ملت با همة وجود داشته باشند، گول لبخند را نمی‌‌‌خورند. ایشان با اشاره به چرخش ظاهری آمریکایی‌ها در دوران ریاست جمهوری اوباما فرمودند: "گفتند، می‌خواهیم تغییر ایجاد کنیم. گفتیم خوب، ببینیم تغییر را. از روز اول فروردین که من در مشهد سخنرانى کردم - گفتم اگر دستکش مخملى روى پنجة چدنى کشیده باشید و دستتان را دراز کنید، ما دستمان را دراز نمی‌‌کنیم؛ این هشدار را من آنجا دادم - الان هشت ماه می‌گذرد. در طول این هشت ماه، آنچه ما دیدیم، برخلاف چیزى بود که اینها به زبان، به‌ظاهر ابراز می‌کنند. صورت قضیه این است که بیائید مذاکره کنیم؛ اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجة مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطه گرگ و میش است که امام گفت:‌رابطه گرگ و میش را ما نمی‌‌‌خواهیم.منبع :  پژوهشی امنیت و جنگ نرم مرکز مطالعات و اطلاع رسانی شجره طیبه


جنگ نرم؛ تبیین مفهومی، پیشینه تاریخی و تاکتیکها

 

محمد قربانی

تبیین مفهومی

 مفهوم جنگ نرم Soft Warfare که در مقابل جنگ سخت Hard Warfare مورد استفاده واقع می شود دارای تعریفی واحد که مورد پذیرش همگان باشد نیست و تا حدی تلقی و برداشت افراد، جریان ها و دولت های گوناگون از جنگ نرم متفاوت است.

جان کالینز، تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا، جنگ نرم را عبارت از «استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن را برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود» . می داند. (1)

ارتش ایالات متحده در آیین رزمی خود آن را بدین صورت تعریف نموده است: «جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروههای دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد».

با عنایت به تعاریف فوق، معروفترین تعریف را به جوزف نای، پژوهشگر برجسته آمریکایی در حوزه «قدرت نرم» نسبت می دهند.

وی در سال 1990 میلادی در مجله «سیاست خارجی» شماره 80 ، قدرت نرم را «توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران» تعریف کرد. تعریفی که قبل از وی پروفسور حمید مولانا در سال 1986 در کتاب «اطلاعات و ارتباطات جهانی؛ مرزهای نو در روابط بین الملل» به آن اشاره کرده بود. با این وجود مهمترین کتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف نای در سال 2004، تحت عنوان «قدرت نرم؛ ابزاری برای موفقیت در سیاست جهانی» منتشر نمود.

بنابراین جنگ نرم را می توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه ای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می دارد. جنگ روانی، جنگ سفید، جنگ رسانه ای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است.

پیشینه تاریخی

به نظر می رسد جنگ نرم و مفاهیم همسان از قبیل عملیات روانی، جنگ روانی، قدرت نرم، جنگ سفید و... قدمتی به اندازه حیات بشری دارد. نوع نگاه، زوایه دید، ارتباطات چهره به چهره و غیر کلامی ساده ترین والبته قدیمی ترین روش های عملیات روانی و جنگ نرم است. برخی، قدیمی ترین روایت پیرامون جنگ نرم را به نبرد کیدئون با ماد نسبت می دهند که در این جنگ، سپاهیان کیدئون با افزایش چندین برابری مشعل های لشکریان، باعث فریب و ترس مادها شدند و در نتیجه بدون هیچ درگیری به پیروزی دست یافتند.

با این وجود «جنگ نرم» با مختصات تئوریک و پراتیک جدید خود بعد از شروع جنگ سرد Cold War و در اوج آن یعنی در دهه 1970 با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسی و علوم ارتباطات از جمله جوزف نای، هارولد لاسول، جان کالینز، اعضای برجسته آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) Central Intelligence Agency (CIA و فرماندهان ارشد پنتاگون با تاسیس مرکزی تحت عنوان «کمیته خطر جاری» طراحی ، تدوین وعملیاتی شد که مهمترین هدف آن بمباران تبلیغاتی علیه بلوک شرق و به ویژه شوروی بود که ظاهراً بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این کمیته به «کمیته صلح جاری» تغییر کرده و همچنان فعال است و کانون تهاجمات روانی آن جهان اسلام و به ویژه جمهوری اسلامی ایران و هواداران منطقه ای آن از جمله حزب اله، حماس و کشورهای دوست ایران می باشد.

کشور ما به دلیل برخورداری از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی- اسلامی، اصالت نژادی، وسعت سرزمین، کمیت و کیفیت جمعیت، امکانات نظامی، اقتدار سیاسی، نفوذ منطقه ای و بین المللی، منابع طبیعی، سرمایه اجتماعی، درایت وتوانمندی رهبران فرهنگی وسیاسی، یکپارچگی انسجام ملی و مهمتر از همه تمسک به فرهنگ و مکتب اهل بیت علیهم السلام و التزام به نظریه ولایت فقیه الگویی مترقی و متعالی برای کشورهای اسلامی و عامل مهمی در بیداری و خیزش ملت های اسلامی منطقه است. بنابراین غرب و در راس آن ایالات متحده کانون حملات نرم و براندازانه خود را متوجه ایران اسلامی کرده اند و در کنار تحمیل 8 سال جنگ تحمیلی، کودتاهای گوناگون، حمایت از گروه های ضد انقلابی و ایجاد اغتشاش در کشور، از انواع متدهای جنگ نرم در حوزه های گوناگونی از جمله سینما، تئاتر، رمان و ادبیات داستانی، شعر، رسانه های دیجیتالی، گروه های مجازی و حقیقی، معنویت های ساختگی و عرفان های دروغین و... بهره برده اند که در مجال خود به تفصیل به این عرصه ها خواهیم پرداخت.

تاکتیک های جنگ نرم

1) برچسب زدن

بر اساس این تاکتیک، رسانه ها، واژه های مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت می دهند. گاهی هدف از این عملکرد، آن است که ایده، فکر یا گروهی محکوم شوند، برای آنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود.(4)

به عنوان مثال ، رسانه های کشورهای غربی با منفی سازی مفهوم «بنیادگرایی» Fundamentalism و اطلاق آن به کشورهای اسلامی ، سعی دارند چهره منفی ای از این کشورها در اذهان عمومی مخاطبین خود القاء و ایجاد کنند.

برچسب زنی یا اسم گذاری (برچسب به یک فکر و یا عقیده زدن) برای تحریک به رد فکری و اندیشه ای بدون بررسی شواهد مورد استفاده قرار گیرد.(5)

به عنوان مثال غربی ها به مقاومت مشروع مردم مظلوم فلسطین و لبنان، برچسب تروریسم می زنند و حملات ایران از این مبارزین را حمایت از تروریسم می نامند و با تبلیغات رسانه ای افکارعمومی را دستکاری می کنند.

2) تلطیف و تنویر

از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمه ای پر فضیلت) استفاده می شود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.(6)

رسانه های ارتباط جمعی از سویی مفهوم «حقوق بشر و آزادی» را پر فضیلت جلوه داده و از سوی دیگر غرب را مهد‌ آزادی و مدافع حقوق بشر قلمداد می کنند در حالیکه بیشترین نقص حقوق بشر و آزادی در این کشورها صورت می گیرد.

3) انتقال

انتقال یعنی اینکه اقتدار، حرمت و منزلت امری مورد احترام به چیزی دیگر برای قابل قبول تر کردن آن منتقل شود.

استفاده از نمادهای مذهبی و یا ملی و انتساب به اشخاص و جریان هایی که مورد احترام توده های عمومی مردم هستند تاکتیک انتقال نامیده می شود.

در این تاکتیک از ابزارهای گوناگون از جمله طنز، کایکاتور، داستان کوتاه، شعر و موسیقی و... استفاده می شود.

4) تصدیق

تصدیق یعنی اینکه شخصی که مورد احترام یا منفور است بگوید فکر، برنامه یا محصول یا شخص معینی خوب یا بد است. تصدیق فنی رایج در تبلیغ، مبارزات سیاسی و انتخاباتی است.(7)

حمایت اشخاص معروف (سیاستمداران، هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان و...) و گروههای فرهنگی، سیاسی واجتماعی از فردی یا جریانی تصدیق نامیده می شود.

5) شایعه

شایعه در فضایی تولید می شود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان پذیر نباشد. به عبارتی شایعه در جایی ایجاد می شود که خبر نباشد و یا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تاثیر در روحیه آنان ایجاد می شود. مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی باشد که مخاطب نسبت به آن حساسیت بالایی دارد.

هر شایعه در برگیرنده بخش قابل توجهی از واقعیت می تواند باشد (تاکتیک تسطیح در شایعه سازی) ولی ضریب نفوذ آن بستگی به درجه ابهام و اهمیت آن دارد. در واقع هرچقدر شایعه پیرامون مسائل «مبهم» و «مهم» باشد همان مقدار ضریب نفوذ آن افزایش می یابد.

با توجه به موضوع و جامعه هدف، شایعات گوناگونی تولید می شوند که عبارتند از شایعات تفرقه افکن، هراس آور، امید بخش، آتشین، خزنده، دلفینی یا غواصی(که به تناسب زمان تولید و بعد از تاثیر گذاری برای مدتی خاموش و دوباره با ایجاد زمینه های ذهنی لازم در جامعه، ایجاد می شود)

در شایعه سازی از تاکتیک های گوناگون از جمله تسطیح، همانند سازی، برجسته سازی (بزرگنمایی) و... نیز استفاده می شود.

6) کلی گویی

«محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانه های غربی مصادره و در جامعه منتشر می شود، مورد کنکاش قرار نمی گیرد. تولیدات رسانه های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از مفاهیمی مانند جهانی شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است. اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینه ای مشخص بکار گرفته می شوند» (8)

در واقع کلی گویی عبارت است از ایجاد ارتباط نظر و عملی خاص با مفهومی ویژه تا مخاطب بدون بررسی دلایل، شواهد و قرائن، آن نظر و عمل را بپذیرد.

تاکتیک کلی گویی، تاکتیکی است که سعی می شود ذهن مخاطب متوجه حواشی و شاخ و برگ نشده و در رابطه با هسته مرکزی پیام، حساسیت نداشته و آن را بدون بررسی و کنکاش بپذیرد که به همین دلیل برخی این تاکتیک را «بی حس سازی مغزی» نیز می نامند.

در بیانیه هایی که توسط دستگاه دیپلماسی کشورهای غربی منتشر می شود از این تاکتیک استفاده می کنند که ضمن کلی گویی به مقاصد و اهداف خود نایل شوند.

7) دروغ بزرگ

این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً برای مرعوب کردن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار می گیرد. بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان می کنند و مدام بر «طبل تکرار» می کوبند تا ذهن مخاطب آن را جذب کند. معروفترین استفاده این تاکتیک در زمان آدولف هیتلر و توسط رئیس دستگاه تبلیغاتی نازی ها، گوبلز بوده است. گوبلز می گوید: «دروغ هرچه بزرگتر باشد، باور‌ آن برای مردم راحت تر است». (9)

در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری اخیر شایع شد که مبلغی حدود 18 میلیارد دلار از کشور خارج و به شکلی(مضحک!) به یکی از کشورهای همسایه وارد شده است. این دروغ به قدری بزرگ بود که برخی آن را باور کردند(!) در حالیکه میزان درآمد سالیانه کشور از 90 میلیارد دلار کمتر است و این حجم مالی یعنی چیزی حدود 20 درصد درآمد کشور. این دروغ بزرگ که توسط رسانه ای ضد انقلاب ماساژ می شد عده ای را به تردید و در مواردی به پذیرش آن وادا شته بود.

8) پاره حقیقت گویی

گاهی خبر یا سخنی مطرح می شود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعه ای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد. این رویه رایج رسانه هاست که معمولاً متناسب با جایگاه و جناح سیاسی که به آن متمایل هستند، بخشی از خبر نقل و بخشی را نقل نمی کنند. خبر هنگامی کامل است که عناصر خبری در آن، به شکل کلی مطرح شوند. اما چنانچه یکی از عناصر خبری شش گانه (که، کجا، کی، چرا، چه، چگونه) در خبر بیان نشود، خبر ناقص است.

در تاکتیک «پاره حقیقت گویی» حذف یکی از عناصر به عمد صورت می گیرد و بیشتر اوقات عنصر «چرا» حذف می شود.

نوع تیترها و محتوای روزنامه ها و رسانه ها در مواقع سخنرانی مقامات عالی نظام نشانگر بهره گیری از این تاکتیک است.

9) انسانیت زدایی و اهریمن سازی

یکی از موثرترین شیوه های توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و یا سخت)، «انسانیت زدایی» است. چه اینکه وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزیل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، می توان اقدامات خشونت آمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد.

در این تاکتیک با استفاده از برچسب زنی صفات منفی به حریف از جمله دزد، قاتل، دروغگو و... به توجیه حملات و تهاجمات علیه رقیب می پردازند.

قبل از حمله آمریکا به افغانستان و عراق ، رسانه های ایالات متحده با استفاده از اخبار و القاب گوناگونی تصویری مملو از رفتارهای تروریستی ، وحشی گرانه و ضد انسانی از طالبان و صدام در ذهن مخاطبان خویش القا می کردند به گونه ای که تروریست و صدام مترادف قلمداد می شد.

10) ارائه پیشگویی های فاجعه آمیز

در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوه های جنگ روانی (از جمله کلی گویی، پاره حقیقت گویی، اهریمن سازی و...) به ارائه پیشگویی های مصیبت بار می پردازند که بتوانند حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند.

از این تاکتیک در تبلیغات انتخاباتی استفاده می شود که نمونه های بسیاری از آن را می توان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بر شمرد.

ارائه اخبار و آمارهای آلوده به دروغ از وضعیت سیاسی، اقتصادی کشور و فاجعه آمیز بودن آینده کشور در صورت تداوم وضع موجود، ذیل این تاکتیک تعریف می شود که شعار «تغییر» نیز در این رابطه از سوی یکی از نامزدها پیگیری می شد.

11) قطره چکانی

در تاکتیک قطره چکانی، اطلاعات و اخبار در زمان های گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نا منظم در اختیار مخاطب قرار می گیرد تا مخاطب نسبت به پیام مربوطه حساس شده و در طول یک بازه زمانی آن را پذیرا باشد.

12) حذف (سانسور)

در این تاکتیک سعی می شود فضایی مناسب برای سایر تاکتیک های جنگ نرم به ویژه شایعه خلق شود تا زمینه نفوذ آن افزایش یابد. در این تاکتیک با حذف بخشی از خبر و نشر بخشی دیگر به ایجاد سوال و مهمتر از آن ابهام می پردازند و بدین ترتیب زمینه تولید شایعات گوناگون خلق می شود.

13) جاذبه های جنسی

استفاده از نمادهای اروتیکال از تاکتیک های مهم مورد استفاده رسانه های غربی است به طوری که می توان گفت اکثر قریب به اتفاق برنامه های رسانه های غربی از این جاذبه در جهت جذب مخاطبان خویش به ویژه جوانان که فعالترین بخش جامعه هستند، بهره می گیرند. به طوری که در شرایطی فعلی «مانکن ها» از جمله افراد پردرآمد در غرب محسوب می شوند که در تبلیغات و آگهی های تجاری از آن ها بهره می گیرند.

استفاده از گویندگان خبری با ظاهری اروتیکال از جمله مصادیق این تاکتیک تلقی می شود که ضمن جذب مخاطب، موجب ارتقاء سطح اثرپذیری پیام و غفلت از هسته مرکزی و ادبیات آن می شود.

14) ماساژ پیام

در ماساژ پیام، از انواع تاکتیک های گوناگون (حذف، کلی گویی، پاره حقیقت گویی، زمان بندی، قطره چکانی و...) جنگ نرم استفاده می شود تا پیام بر اساس اهداف تعیین شده شکل گرفته و بتواند تصویر مورد انتظار را در ذهن مخاطب ایجاد کند. در واقع در این متد ، پیام با انواع تاکتیک ها ماساژ داده می شود که از آن مفهوم و مقصودی خاص برآید.

15) ایجاد تفرقه و تضاد

ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع می شود، تضعیف از طریق تزریق تفرقه در جامعه هواداران و حامیان حریف است. ایجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه حامیان خود می کند و از این طریق از اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده شود.

ایجاد تفرقه و تضاد موجب ایجاد «گسست» شده و در جامعه ای که به لحاظ طبیعی این گسست ها وجود داشته باشند ، تقویت می شوند؛ از قبیل گسست قومیت ، مذهب، دین، جنسیت، زبان، نژاد و... .

مهمترین هدف این تاکتیک، ایجاد گسست بین مردم و نظام سیاسی است که باعث تزلزل و تنزل اعتماد عمومی مردم و مقبولیت و پذیرش رژیم سیاسی می شود.

این تاکتیک به شدت مورد توجه بنگاه های خبرپراکنی و استکبار جهانی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران است و در چند ماهه اخیر بر شدت بهره گیری از آن افزوده اند.

16) ترور شخصیت

در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت ، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانی که نمی توان و یا نباید فردی مورد ترور فیزیکی قرار گیرد با استفاده از نظام رسانه ای و انواع تاکتیک ها از جمله بزرگ نمایی، انسانیت زدایی و اهریمن سازی، پاره حقیقت گویی و... وی را ترور شخصیت می کنند و از این طریق باعث افزایش نفرت عمومی و کاهش محبوبیت وی می شوند.

دشمنان انقلاب و نظام اسلامی با استفاده از این تاکتیک و بهره گیری از ابزار طنز، کاریکاتور، شعر، کلیپ های کوتاه و... که عموماً از طریق اینترنت و تلفن همراه ، پخش می شود به ترور شخصیت برخی افراد سیاسی و فرهنگی موجه و معتبر در نزد مردم می پردازند.

17) تکرار

برای زنده نگه داشتن اثر یک پیام با تکرار زمان بندی شده، سعی می کنند این موضوع تا زمانی که مورد نیاز هست زنده بماند. در این روش با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جا انداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند.(11)

تکرار از لحاظ روان شناسی در تشکیل «عادت» بسیار مفید است به ویژه اگر با دقت توام باشد. بدون تکرار، تثبیت و تقویت دقیق تر، «عادت» میسر نخواهد شد. روش تکرار از قواعد خاصی پیروی می کند زیرا فاصله های تکرار، نباید چنان دراز باشد که سبب محو شدن آثار قبلی شود و نه چندان کوتاه باشد که ملال انگیز و خسته کننده شود.(12)

به عبارت دیگر، تکرار مثل ضربه های پیاپی چکش است که سرانجام میخ را می کوبد و به داخل می راند. بنابراین فرستنده پیام امیدوار است که این شکلی از ضربه زدن مداوم، باعث دریافت نکات پیام شود.

القاء «دروغ بزرگ» تقلب در انتخابات و تکرار آن ذیل این تاکتیک تعریف و توجیه می شود. هزاران سایت اینترنتی همزمان با دهها شبکه تلویزیونی غربی ، با «تکرار» «دروغ بزرگ، تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم ، سعی در مخدوش کردن ذهنیت عمومی جامعه ایرانیان و تضعیف اعتماد ملی داشتند.

18) توسل به ترس و ایجاد رعب

در این تاکتیک از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آنها استفاده می شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنین القاء می کنند که خطرات و صدمه های احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان ممکن کرده است و از این طریق، آینده ای مبهم و توام با مشکلات و مصائب برای افراد ترسیم می کنند.(13)

در مواردی از تاکتیک توسل به ترس، برای انسجام و وحدت جبهه خودی در مقابل یک تهدید یا دشمن خارجی استفاده می شود.

پیش از حمله ایالات متحده به عراق در مارس 2003 رسانه های آمریکایی تلاش تبلیغاتی گسترده ای انجام دادند که عراق به تولید جنگ افزارهای هسته ای می پردازد و حامی تروریسم است و با این شیوه سعی کردند تا افکار عمومی از رژیم سیاسی عراق و صدام حسین- که انسانیت زدایی شده بود- احساس ترس کند و برای حمله آمریکا توجیه سازی شود.

از طرفی دیگر به شهروندان عراقی چنین القاء می شد که آمریکا دنبال تغییر رژیم سیاسی عراق - که حامی تروریسم است- بوده و به دنبال ایجاد فضای آزاد در جامعه عراق هست و خواهان تحقق دموکراسی برای آنان بوده و این جنگ مورد حمایت سایر کشورها و نیز سازمان ملل است.

از سوی دیگر دستگاه تبلیغات روانی آمریکا به نیروهای عراقی هشدار داده بود که با بزرگترین و مخربترین تسلیحات نظامی جهان مورد هجوم قرار خواهند گرفت ، بنابراین به سود آنها خواهد بود که تسلیم نیروهای متحد گشته و کشورشان از شر صدام حسین رها شود. در حالی که عراق بعد از چند سال از سقوط صدام، هنوز درگیر بحران اختلافات داخلی است و مرکز پرورش تروریسم در منطقه شده است.

19) مبالغه

مبالغه یکی از روشهایی است که با اغراق کردن و بزرگ نمایی یک موضوع، سعی در اثبات یک واقعیت دارد. کارشناسان جنگ روانی، از این فن در مواقع و وقایع خاص استفاده می کنند.

غربی ها همواره با انعکاس مبالغه آمیز دستاوردهای تکنولوژیک خود و اغراق در ناکامی های کشورهای جهان اسلام سعی در تضعیف روحیه مسلمانان در تقابل با تمدن غربی دارند.

20) مغالطه

مغالطه شامل گزینش و استفاده از اظهارات درست یا نادرست، مشروح یا مغشوش و منطقی یا غیرمنطقی است، به این منظور که بهترین یا بدترین مورد ممکن را برای یک فکر، برنامه ، شخص یا محصول ارائه داد.

متخصصین جنگ نرم، مغالطه را با «تحریف» یکسان می دانند. این روش ، انتخاب استدلال ها یا شواهدی است که یک نظر را تایید می کند و چشم پوشی از استدلال ها یا شواهدی که آن نظر را تائید نمی کند.(14)

ادامه دارد...

منابع:

1. جان. ام. کالینز، استراتژی بزرگ (اصول و رویه ها)، ترجمه کوروش بایندر، تهران : انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1370،ص 487 .

2. وی.ای .دی، جنگ روانی، ترجمه گروه علوم انسانی جهاد دانشگاهی، تهران : دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی، بی تا، ص 12.

3. بی نا، جنگ روانی ، تهران: معاونت سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، بی تا، ص 9 .

4. مریم کلانتری، سایت مرکز تحقیقات و مطالعات رسانه ای همشهری .

5. ورنر سورین- جیمز تانکارد، نظریه های محورهای ارتباطات، ترجمه دکتر علیرضا دهقان، تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1384، ص 152.

6. همان ، ص 158.

7. همان ، ص 165.

8. سیدحسین محمدی نجم، فصلنامه عملیات روانی، سال سوم، شماره 9، سال 1384.

9. محمد سلطانی و شهناز هاشمی، پوشش خبری، تهران: انتشارات سیمای شرق، 1382 ، ص25 .

10. همان، ص 47 .

11. همان .

12. محمد دادگران، افکار عمومی و معیارسنجی آن ، تهران: مروارید، 1382.

13. محمد شیرازی، جنگ روانی و تبلیغات، مفاهیم وکارکردها ، تهران: انتشارات نمایندگی ولی فقیه در سپاه، 1376.

14. ورنرسورین، جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ص 8-167این مطلب از این سایت اورده شده

گروه پژوهشی امنیت و جنگ نرم مرکز مطالعات و اطلاع رسانی شجره طیبه

جنگ نرم چیست

چنگ نرم ,     نظر
چنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیرا به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد.
 
واژه جنگ نرم (Soft War) در برابر جنگ سخت (Hard War) کاربرد دارد البته گاهی به جای جنگ از واژه های تهدید یا قدرت استفاده می شود ولی در نهایت معمولا به یک مفهوم ختم می شود. نظریه جنگ نرم طی دهه های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است. دراین باره منسجم ترین کتابی که با عنوان Soft Power- قدرت نرم- انتشار یافته به جوزف نای تعلق دارد. وی معتقد است مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر «اجبار» و مبنای قدرت نرم بر «اقناع» است او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام برده است. البته اگر مبنای قدرت سخت بر اجبار و مبنای قدرت نرم بر اقناع باشد می توان به این تفکیک جوزف نای خورده گرفت چرا که رسانه، اقتصاد و دیپلماسی می توانند در ذیل هر دو عنوان سخت یا نرم قرار گیرند. نرم یا سخت بودن آن بستگی به این دارد که در نهایت برای وادار کردن طرف مقابل به انجام کاری یا بازداشتن او از کاری استفاده می شود یا از این ها بعنوان یک اقدام تشویقی و اقناعی استفاده می شود

 
جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیرا به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد.

در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی می باشد. اما از آنجا که در مورد گستردگی و حوزه فعالیت هر کدام اتفاق نظر وجود ندارد؛ اشاره کوتاهی به هر کدام از واژه های مذکور و سابقه تاریخی آنها خواهیم داشت.

 
جنگ روانی، جنگ نرم

جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسان‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوه‌ها و ترفندهایی متوسل می‌شدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت.

 فولر، مورخ و تحلیلگر نظامی بریتانیایی، اولین کسی است که اصطلاح جنگ روانی را در سال 1920 به کار برد. در آن زمان، استفاده  فولر از واژه جنگ روانی در محافل نظامی و علمی بریتانیا و آمریکا، توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در ژانویه 1940 با انتشار مقاله ای با عنوان «جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن»، این اصطلاح برای اولین بار وارد ادبیات آمریکا شد. همچنین "نصر" از اولین تعریف‌هایی یاد می کند که برای جنگ روانی عنوان شد و مورد قبول نیروهای مسلح آمریکا قرارگرفت. او در مورد این تعریف می نویسد: «جنگ روانی یعنی استفاده از هر نوع وسیله ای به منظور تاثیر گذاری بر روحیه و رفتار یک گروه، با هدف نظامی مشخص». در پایان جنگ جهانی دوم، این اصطلاح به "فرهنگ لغت وبستر" وارد شد و بخشی از عبارت پردازی‌های سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.

 در سال 1950 یعنی تنها یک‌سال پس از پایان جنگ، دولت رئیس جمهور وقت آمریکا "ترومن" به منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ‌روانی در کره، پروژه‌ای را با عنوان "نبرد حقیقت" با بودجه‌ای معادل 121میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا، اداره و ریاست جنگ‌ روانی را به عنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی، واحدهای جنگ‌روانی گسترده‌ای را با استفاده از تجربیات جنگ‌جهانی دوم تشکیل داد. از آن‌زمان تاکنون، سازمان‌ها و واحدهای روانی ـ تبلیغاتی آمریکا با توسعه‌ای روزافزون همواره به عنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کرده‌اند.

 براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین، انقلاب رنگین


در سال های پایانی جنگ سرد، اولین پروژه براندازی نرم در لهستان و با رهبری "لخ والسا" در جنبش کارگری این کشور در سال 1984 تحقق یافت و با فروپاشی شوروی و یوگسلاوی و چند کشور دیگر اروپای شرقی، براندازی نرم به مسئله جدیدی در حوزه قدرت و امنیت تبدیل شد.

 استعمارگران از براندازی حکومت ها در یوگسلاوی، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و امثال آن با عنوان انقلاب های رنگی، به جای واژه خشن جنگ نرم یاد می نمایند.

 انقلاب های مخملی یا «انقلاب های رنگی» و «گلی» از شیوه های براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت به همراه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل می‌شود. انقلاب های رنگی و مخملی در جوامع پسا کمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این واژه برای نخستین بار از سوی "والسلاوهادل" رئیس جمهور پیشین چک، که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود وارد ادبیات سیاسی گردید. مخالفان حکومت در چکسلواکی با انجام سلسله اقدامات مرتبط و زنجیره‌ای در طی یک دوره شش هفته‌ای از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در این کشور، موفق به نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت شدند. این پدیده سپس به شکل زنجیره‌ای در صربستان طی دو مرحله 1997 - 2000 ، گرجستان 2003 ، اوکراین 2004 و قرقیزستان 2005 ادامه یافت.

 به طور کلی اهداف آمریکا از سازماندهی انقلاب های رنگین در کشور‌های هدف را در چارچوب حوزه‌های زیر می‌توان بررسی کرد.

 - تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیکی

 - کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن

 - حذف و یا مهار نظامهای چالش گرا در برابر نظام هژمونیک آمریکا

 - ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی

 - همسو نمودن کشورهای هدف با سیاست های آمریکا

 - فرصت سازی اقتصادی برای آمریکا

 - مهار بیداری اسلامی
 
جورج سوروس ، رئیس بنیاد سوروس سرمایه دار بزرگ آمریکایی یا به عبارتی میلیاردر یهودی آمریکایی یکی از معماران اصلی انقلاب مخملین گرجستان در گفتگویی با روزنامه لس آنجلس تایمز اظهار داشت که : تمایل دارد سناریوی گرجستان در کشورهای آسیای مرکزی یعنی تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان تکرار شود .


شرکت‌کنندگان انقلاب‌های رنگین اغلب از مقاومت مسالمت‌آمیز با هدف اعتراض‌ علیه دولت‌های غیرهمسو با آمریکا و حمایت از دمکراسی، لیبرالیسم و استقلال ملی استفاده کرده‌اند و معمولاً یک رنگ یا گل خاصی را به عنوان سمبل و نشانه خود برگزیده‌اند. اعتراض‌های صورت گرفته و نقش مهمی که سازمان‌های غیردولتی، به ویژه سازمان‌های فعال دانشجویی در سازماندهی مقاومت مسالمت‌آمیز، ایفا می‌کنند این رویدادها را برجسته‌تر نشان می‌دهد.


اهداف اجرایی از جنگ نرم

همان طور که اشاره شد، جنگ روانى جدید به عنوان عملى سازمان یافته و برنامه ریزى شده پدیده اى همیشگى و پیوسته که اختصاص به مقطع زمانى خاصى هم ندارد. با توجه به این مسأله مى توان اهداف جنگ روانى را در یک تقسیم بندى به اهداف سیاسى و اهداف نظامى و در تقسیم بندى دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیکى و مقاصد تاکتیکى، تقسیم نمود که البته شرح هر کدام از آنها و یافتن مصادیق شان فرصت و مجال دیگرى مى طلبد و از حوصله بحث خارج است.

 

به هر روى، با توجه به این که ماهیت اصلى عملیات روانى به اعتراف خود آمریکایى ها عبارت است از تلاش براى تأثیرگذارى بر افکار، احساسات و تمایلات گروه هاى دوست، دشمن یا بى طرف مى توان تا حدودى به برخى از مهمترین اهداف جنگ روانى پى برد:

1- تأثیرگذارى شدید بر افکار عمومى جامعه مورد هدف، از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانى هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش براى پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایى هم در این زمینه داشته است.


2- ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى.


3- اختلاف افکنى در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام هاى نظامى و سیاسى کشور مورد نظر در راستاى تجزیه سیاسى کشور.


4- اشاعه بذر یأس و نومیدى درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بى تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود و تحولات احتمالى آتى.
 

5-کاهش روحیه و کارآیى رزمى (البته در زمان جنگ نظامى).


6- ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف.


7- تبلیغات سیاه (با هدف براندازى و آشوب) به وسیله شایعه پراکنى، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازى از راه پخش شب نامه ها و...
 

8- تقویت نارضایتى هاى ملت به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى نسبت به دولت خود به طورى که در مواقع حساس این نارضایتى ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.


9- تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل هاى نادرست و اغراق آمیز که مقام معظم رهبرى نیز در دیدار اخیر اعضاى مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستاى خط تهاجمى دشمن توصیف کردند.

 
با توجه به تمام مطالبى که گفته شد ضرورت مقابله جدى با جنگ روانى دشمن به شیوه هاى سخت افزارى و نرم افزارى بر کسى پوشیده نمى ماند. اما در این میان وحدت استراتژیک تمام نهادهاى کشور براى پاسداشت تمامیت ارضى نیز مقدمه اى لازم براى خنثى کردن جنگ روانى دشمنان است.

 سیدمحمدمهدى موسوى

 

منبع:روزنامه ایران